آیت الله العظمی حاج سید ابوالحسن اصفهانی مرجع تقلید وقت در روز 13 آبان1325 شمسی دار فانی را وداع می گویند و رحلت او در جریان های سیاسی وقت بسیار موثر واقع شده است که خاطرات متعددی درباره ایشان گفته شده که قطعه ذیل به خاطر تاثیر فوت ایشان ارائه می گردد. « شور و احساسات مذهبی مردم در سراسر ایران که بر اثر فوت آیت الله اصفهانی به وجود آمد نه تنها همبستگی دینی آنها را افزایش داد بلکه حزب توده را نیز در برگزاری راهپیمایی موردنظر خود ناکام ساخت و چون فرصت مناسبی برای نمایش قدرت مسلمانان پیش آمده بود، مردم متدین هم تصمیم گرفتند به مناسبت فوت ایشان راهپیمایی بزرگی را بر پا سازند. لذا تعداد کثیری از مردم و مخالفان توده ای ها به نام عزاداری آن مرجع به راه افتادند. حتی جمعی از کارگرهایی را که حزب توده آماده راهپیمایی خود کرده بود به نام آیت الله اصفهانی در این راهپیمایی شرکت نمودند. عده زیادی از ائمه جماعات هم آمده بودند. امروز از علما کسی را به خاطر ندارم، ولی از منبری ها مرحوم سلطان الواعظین شیرازی را به خاطر دارم که با قامت بلند خود در آن جمع جلوه خاص داشت. دسته جمعی حرکت کردیم آنها اصرار داشتند که من هم بیایم و اگر لازم شد در بین راه سخنرانی کنم ... وقتی ما در راهپیمایی به میدان سپه  [امام خمینی فعلی] آمدیم و مردم در آنجا اجتماع نمودند، از من خواستند بروم بالای بالکن  [شهرداری وقت] برای مردم سخنرانی کنم. من هم بالای بالکن رفتم و بدون بلندگو ضمن سخنانم گفتم: « افرادی در دنیا هستند که تا زنده اند وجودشان نافع است، ولی بعد از مرگ نفع وجود آنها تمام می شود، اما مردان الهی ارزش دارند که بعد از مرگ هم اثر معنوی وجود آنها پا برجاست. در راس آنها حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) به خصوص حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است. یکی از افرادی که بعد از مرگ اثر وجودش باقی مانده و به نفع اسلام پایان پذیرفته است، مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی است. این مرجع بزرگ در زمان حیات خدمتگزار اسلام بود و اینک هم که از دنیا رفته است مرگ او و خبر ارتحال وی مردم را چنان به هیجان آورده است که توانسته اند با راهپیمایی خود، راهپیمایی خطرناک حزب توده را که به تحریک بیگانگان است تعطیل کنند و به آنها میدان این کار را ندهند.»
توده ای ها در یکی از نشریات خود با حروف درشت نوشتند:« حاج سید ابوالحسن کیست؟...»

منبع: خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، ص 108 و 109


X