اگر در زندگی، تکلیف مدار - تکلیفی که دین از انسان می خواهد-  باشیم ، دین از ما می خواهد که امانت را به اهل آن بسپاریم و عدالت ایجاب می کند هر کسی در جایی قرار بگیرد که صلاحیت آن را دارد. این که چه کسی،  به دردِ چه کاری می خورد، باید با ارزشهای دینی، او را بسنجیم و تا وقتی که آن پایه معرفت دینی را پیدا نکنیم، همه چیزمان دچار تردید و ابهام می شود؛ از جمله  در امر انتخابات.

  اگر یک بار برای همیشه بیاییم و پایه معرفت دینی را در خودمان ایجاد کنیم هیچ جا در نمی مانیم، از جمله در انتخابات؛  مثلاً امام  54ویژگی برای مسئول جامعه دینی شمرده اند. این ویژگی ها اعم از فکری، رفتاری، عملکرد گذشته، برنامه برای آینده، نحوه تبلیغات، شیوه زندگی، ارتباط با گروه ها و احزاب، همه اینها را در برمی گیرد. من وقتی می توانم این 54 صفت را که کاربردی تنظیم شده، بشناسم و بر اساس آن نامزد مورد نظرم را انتخاب کنم که با دین آشنا باشم، با امام آشنا باشم والا قاعدتاً بدون معرفت ،نتیجه اش می شود این رقابت هایی که وجود دارد. من طرفدار فلانی ام چون مثلاً این کار را کرده است، یعنی یک بُعد خاص را می گیرد یا ممکن است که از مقدسات مایه بگذارد.

  من طرفدار الف هستم، چون آقا تأییدش کرده است، آن یکی می گوید، خوب، آقا یک روز دیگه ب را تأیید کرده؛ دچار تناقض می شویم که چرا آقا دو نفر را با هم تأیید کرده!  و با دو نفر حرف های مهم زده است، و هر کسی یک گوشه اش را می گیرد. این ها به خاطر این است که دانشِ عمیق از معرفت دینی نداریم و از لحاظ پایه ای مشکل داریم. و الا اگر جدی با فرهنگ دینی مان آشنا بودیم،  شاید برای انتخابات(مجلس) وقت زیادی نمی گذاشتیم، چون می دانستیم که این انتخابات خیلی مشکل گشا نیست، سعی می کردیم از بین نامزدهای موجود بهترین یا کم ضررترین شان را انتخاب کنیم، چون بهر حال مکلف هستیم که در انتخابات شرکت کنیم، اما انرژی اصلی خود را برای  فردایی بگذاریم که، منِ  نسل چهارمی  می خواهم بسازمش.

 چند مشکل هم درباره وضعیت تحصیلی در دانشگاه و حوزه هست که  باید گفت.  مثلاً در دانشگاه های ما، فرضاً رشته علوم سیاسی، دورس ارائه شده نه نیاز های جامعه را مرتفع می کند و نه با فرهنگ و دین جامعه هماهنگ است.  حتی در قرآن و حدیث هم، ترجمه فرنگی ها را، به دانشجویان درس می دهیم.

 شما می توانید در دانشگاه باشید، در حوزه باشید، اما به دانشگاه  و حوزه دل نبندید و امیدوار هم نباشید که با خواندن صرف دورس ترجمه ای دانشگاه، مملکت پیشرفت می کند. خودتان روش تولید علم  را پیدا کنید، پایه های دینی و معرفتی تان را محکم کنید،  بر اساس استعداد و توانمندی که دارید ، فکر کنید؛ مثلاً بر اساس آزمون یا روش های دیگری که عقلانی هستند، تحقیق کنید، علم تولید کنید یعنی مسائل جامعه را بشناسید و برای حل آن مسائل فکر کنید و به جواب برسید.

 انقلابیون 57،  افقشان ایران نبود، برای  تحول و اصلاح دنیا فکر می کردند. نه فقط اسلام گرایان بلکه  این خصلت دراکثر گروه های انقلابی دیده می شد. به طوری که  اسم اولین گروه مارکسیست دانشجویی، فلسطین بود. مارکسیست هایی که اصلاً دین نداشتند ولی می بینیم که  اسم گروه فلسطین است. بسیاری از بچه های دانشجو ، مسلمان، مجاهد خلق، مارکسیست، این ها ضروری می دانستند که یک سر لبنان، فلسطین بروند و با جبهه آزادی بخش ارتباط داشته باشند.

  خیلی از بچه های مبارز قبل از انقلاب مدتی را علیه اسرائیل جنگیده بودند، همراه با بچه های لبنانی افق شان جهانی بود، افق ایرانی نداشتند و به تحول در دنیا فکر می کردند. تعهد هایی برایشان مطرح بود اما الان یک عده دنبال اشتغال اند،.عده ای دیگر به دنبال .... 

 قاعدتا برای انقلابی شدن نباید کاری کنیم چون اگر کسی نخواهد نمی شود به زور وادارش کرد که شیوه زندگی اش را عوض کند. ما بهترین کاری که می توانیم بکنیم این است که درست اطلاع رسانی کنیم، اگر کسی سوالی دارد بتوانیم دقیق به او جواب دهیم. آن وقت اگر کسی اراده کند که شیوه زندگی اش را عوض کند، بتوانیم در عرصه رفتاری آن الگو باشیم، اگر در حوزه معرفتی، دین را خوب بفهمیم، خوب پاسخگو باشیم و بعد در حوزه رفتاری تا جایی که می توانیم، عملی اش بکنیم. آوردن دین به عرصه رفتار می تواند برای خیلی ها الگو باشد، جذاب باشد و آن ها را مشتاق کند تا درباره دین کنجکاو بشوند و حالا به تعبیر دیگر انقلابی شوند.

منبع سایت عدالت خواهی


X