امام (ره)

امام (ره) شخصیتی در بالاترین حد روحانی، کاریسماتیک، مقتدر، با قدرت تفکر قیاسی ممتاز بودند.ایشان در پی صرف عمر طولانی در اشتقاق‏های قیاسی در فقه، منطق و فلسفه، بسیار متبحر شده بودند.تا جائیکه اگر هر آگزیوم و مقدمه‏ای به ایشان داده می‏شد به سرعت و بدون اشتباه و تردید، اشتقاق صحیح می‏نمودند (1).از طرف دیگر شخصیت، درجات عرفانی و نزدیکی ایشان به خداوند که مثلا در نامه‏های ایشان به عروسشان (م.ش.الموسوی الخمینی 1368)، یا به فرزندشان (م.ش.الموسوی الخمینی 1371)، یا اشعار ظریف عرفانیشان، همراه با عمق تفکر، نثر فصیح و بلیغ و خط"پخته"منعکس است، بی‏نیازی و شهامت و از خودگذشتگی ایشان را توجیه می‏نمود.ایشان همواره منطبق با نیازها و ارزشهای پیروانشان، با بیاناتی احساس برانگیز و تهیج و بسیج کننده، در عین حال شجاعانه و پرخاشگرانه سخن می‏گفتند.این ابعاد شخصیتی (که فقط برخی از آن در اینجا ذکر شد) در پیکری خوش سیما، شخصیتی مطبوع و رهبری محبوب را می‏ساخت، که در انقلاب‏ها و حرکتهای انقلابی جهان به سختی بتوان مشابه آنرا یافت.لذا امام بر اساس ضوابط فوق (به جز ضوابط شماره 6، 7، 8، و 9) بالاترین نمره را کسب می‏نمودند.

در عین حال برای اداره عملی یک جامعه بعد از انقلاب، چند خصوصیت اساسی دیگر نیز لازم بود، بالاخص: داشتن برنامه مشخص تجربه و تخصص در زمینه چگونگی اداره یک مملکت و تجربه عملی مقایسه‏ای در کشورهای دیگر.

از این نظر آقای مهندس بازرگان در حد محدودی برنامه و تجربه عملی برای اداره کشور داشت .

در مقابل، آقای بنی صدر، گر چه تا حدودی دارای تجربه مقایسه‏ای در کشورهای دیگر بود، اما از نظر خصوصیات شخصیتی، اسلامی و تجربه و شناخت کشور، امتیاز کمتری از سیاستمدار قبلی کسب می‏نمود.

با در دست گرفتن حکومت توسط روحانیون ایجاب می‏کند که شرایط آنها نیز مورد بررسی قرار گیرد.گر چه نقش روحانیون و شرایط آنها بطور مبسوط در فصل"نقش دین تشریح خواهد گردید .

روحانیون

در بین روحانیون نیز افراد متفکر کم نبود.زیرا آنها نیز مانند امام در تفکر قیاسی آموزش نسبتا قوی داشتند و از طرف دیگر از نظر درک ارزشهای مردمی، شجاعت و تقوا، بالاخص برخی از شاگردان امام برجسته بودند.اما آنها نیز عموما برای اداره یک کشور، دروس تخصصی نیاموخته و تجربه عملی نیندوخته بودند.زیرا روحانیون شیعه در طول تاریخ، همواره در اپوزیسیون بوده‏اند.آنها تجربه مقابله با نظام‏های حکومتی را تا اندازه‏ای داشته‏اند (که در براندازی نظام‏ها نیز مفید بوده است)، اما هرگز فرصت اداره یک کشور را به دست نیاورده بودند، تا از آن طریق تجربه لازم کسب نمایند.

بنابراین روحانیون متفکر ما علی الاصول به اقتضای شرایطشان آموزش نظری و تجربه عملی در زمینه حکومت کسب ننمودند.اما این بحث کلی بدان معنی نیست که آنها اساسا قادر به این کار نباشند.زیرا از یک طرف افراد متفکر در صورت احساس نیاز مبرم، همواره قادرند، تخصص‏های لازم را بدست آورند.لذا افراد متفکری چون مرحوم مطهری، و بعد با کمی فاصله آقایان مفتح و باهنر، بالقوه دارای این توانائی بودند که اهداف عملی جمهوری اسلامی را بطور امیدوار کننده‏ای ترسیم نمایند.از طرف دیگر اتفاقا در بین روحانیون شخصیتی وجود داشت که نه فقط متفکر و ـ بر اساس ضوابط ذکر شده در فوق ـ از سیاستمداران قبلی بسیار بیشتر واجد شرایط بود، بلکه همچنین در زمینه‏هائی که امام نیاز به یاور داشتند، خلاءها را در حدی بیش از انتظار پر می‏کرد.این شخص دکتر بهشتی بود.لذا ذیلا مختصرا به خصوصیات و اهمیت وی برای انقلاب اشاره می‏شود.

نقش دکتر بهشتی

مرحوم بهشتی بر اساس ارزش‏های اجتماعی ایران با صفت"خوش تیپ"قابل ارزیابی بود.به علاوه شخصیتی کریسماتیک، با اقتدار و دارای قدرت تفکری هر چند نه در سطح امام، اما کم و بیش در حد یک استاد دانشگاه یا سیاستمدار غربی بود.ایشان به علت اقامت نسبتا طولانی در کشورهای غربی و تفحص در نظام مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آن کشورها، (آنهم در سطح یک شخص متفکر)، نه فقط الگوئی فکر شده و نسبتا دقیق برای اداره جامعه داشت (که مشابه آنرا هیچیک از دو سیاستمدار قبلی نداشتند)، بلکه با شرایط و قالب‏های سیاسی بین المللی نیز آشنائی زیادی داشت.

بدین ترتیب اگر بخواهیم شخصیت مرحوم بهشتی را بر اساس ضوابط فوق ارزیابی کنیم، این ارزیابی بطور بسیار تقریبی، به شکل زیر خواهد بود (2):

به همین علت آقای بهشتی توانست نقش اساسی در تثبیت نظام جمهوری اسلامی و مشروعیت بخشیدن به آن (بر اساس قواعد بین المللی، با استفاده از یک همه پرسی در 12 فروردین 1358)، تدوین قانون اساسی، تأسیس و سازماندهی حزب جمهوری اسلامی و بسیاری دیگر از نهادهای انقلابی ایفا کند و بی‏دلیل نبود که خانم اسکاچ پل، استاد جامعه شناسی انقلاب در دانشگاه هاروارد، او را"سازماندهنده‏ای قدرتمند"«~ ("crafty organizer") ~»و"دولت‏ساز"«~ ("builder ـ state") ~»که می‏توانست امکانات مناسب را برای پیروزی انقلاب فراهم آورد"ارزیابی می‏کرد (م.ش.277,279: 1982«~ ,Skocpol) ~».

بدین ترتیب ضمانت موفقیت انقلاب در حد قابل توجهی به شخصیت آقای بهشتی وابسته بود و بی‏دلیل نبود که دشمنان انقلاب، وی و همکاران نزدیکش را ترور نمودند.در عین حال یک نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که شیوه غلبه مرحوم بهشتی بر دیگر شخصیتها در هنگام بحث‏ها و جدلها (مثلا هنگام تدوین قانون اساسی) و روشهای مورد استفاده ایشان، امکان رشد و بروز شخصیت‏های مستقل دیگر را کاهش می‏داد و این برای شکل‏گیری یک نظام اجتماعی دموکراتیک، چندان مناسب نبود.

مهندس موسوی

بعد از دوران کوتاه حکومت آقایان رجائی و باهنر، آقای مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر انتخاب شدند.ایشان از نظر سطح و قدرت تفکر تقریبا در حد دو سیاستمدار اول قابل ارزیابی هستند.گر چه ایشان به تناسب سن نسبت به آقای مهندس بازرگان دارای تجربه سیاسی (از نظر مشارکت در حکومت، کابینه و رویدادهای سیاسی) نبودند، اما به علت توافق با انتظارات گروه‏های انقلابی، حمایت شدند.در عین حال ایشان از نظر تخصص و بینش دارای دو خصوصیت مناسب بودند .

اولا ایشان به عنوان معمار، دارای قدرت تجسم برای برنامه‏ریزی بود.بدین معنی که وی می‏توانست تجسم کند که از تئوری و تصور یک هدف، تا عمل، چه مراحلی باید طی شود.و این، برای شرایط بعد از انقلاب و شرایط کنونی که تئوریسینهای مذهبی قادر به پیاده کردن عملی اصول مذهبی نبوده‏اند و عموما در مرحله بیان اصول مانده‏اند، بسیار مهم بود و هست.

ثانیا بر اساس مطالعاتش در زمینه جامعه‏شناسی، (هر چند نه به عنوان یک متخصص)، تصورات قابل استفاده‏ای درباره یک جامعه ایده‏آل داشت، اما بر عکس جامعه‏شناسان تئوریک، قادر بود تا حدودی تصورات خود را با آموزش معماری و عملی خود (مبنی بر پیاده کردن تصورات تئوریک در عمل) پیوند بزند و لذا کوشش کند تا جامعه را به سوی اهدافی (که متاسفانه بطور دقیق تعریف و مشخص نشده بودند، اما حدودا در جهت ایده‏آل قرار داشتند) ـ به تناسب شرایط ـ به کندی سوق دهد.

مهمترین عواملی که باعث کندی حرکت و یا ایستائی آن می‏شدند، عبارت بودند از: قدرت تفکر و تخصص محدود در سیستم (مجموعه) اداره کنندگان عملی، جنگ، عدم هماهنگی کافی در سلسله مراتب با مقامات بالاتر (که به آن بعدا اشاره می‏شود) .البته عوامل دیگری چون فشارهای خارجی و داخلی را به عنوان عواملی که همواره وجود دارند، ما فعلا ثابت فرض کرده‏ایم .

به نظر می‏رسد که کندی و یا ایستائی در پیشرفت جامعه در زمان آقای مهندس موسوی از یک طرف و حمایت ایشان از گروه‏های به اصطلاح"تندرو"و همچنین عدم هماهنگی کافی ایشان به عنوان نخست وزیر با رئیس جمهور خود، از جمله (!) عواملی بوده باشند که مسئولین بعدی را به فکر تغییر مسیر انقلاب انداخت.اما از نظر رسیدن به هدف یک جامعه تازه استقلال یافته، به نظر می‏رسد، مناسبتر آن بود که مسئولین اجازه می‏دادند تا این جریان آزمایش و خطا در زمان آقای مهندس موسوی بالاخره به ثمر برسد و افراد جوان و ایده‏هایشان، پس از تمرینهائی که ظاهرا با ضایعات نه چندان کمی نیز همراه بود (و این فرایند لازمه هر پیشرفت مستقل می‏باشد) بالاخره نتایج خود را نشان می‏دهد.

بطور خلاصه می‏توان گفت که بعد از انقلاب تا پایان جنگ و رحلت امام، در کنار عواملی چون:

رهبری، ایدئولژی امیدبخش، بسیج مردمی، ...قدرت تفکر و تخصص برای اداره کشور از عوامل حیاتی بود.پتانسیل‏های تفکر و تخصص در حد زیادی یا حذف و یا ترور شدند.یکی از افراد نادری که در کنار قدرت تفکر کافی، در عین حال برنامه دقیق و عملی برای اداره کشور بعد از انقلاب داشت، مرحوم دکتر بهشتی بود و با ترور ایشان کشور در یک جریان آزمایش و خطا برای یافتن راه مناسب جهت ادامه حیات قرار گرفت.از آن پس مسیر انقلاب بیشتر در پی اقدامات دشمنان و کوشش در جهت خنثی کردن آن تعیین شد.در این شرایط جامعه ابتدا مانند یک کشتی بر روی دریائی پرتلاطم از سوئی به سوی دیگر می‏رفت و کنترل آن بیشتر تابع قانونمندی‏ها و رویدادهای درون جامعه و عناصری که از بیرون (خارج) بر آن تاثیر می‏گذاشتند بود.اما ادامه حمله عراق به ایران با پشتیبانی تمامی قدرت‏های جهان و فعالیت وصف ناپذیر مردم (و غیر قابل تصور برای خارجیان) باعث شد که کشور تا حد زیادی آرامش و وحدت و همسوئی خود را (مانند پارو زنانی که در یک مسیر پارو می‏زدند) حفظ کند.

از طرف دیگر با وصف ترورهای زیاد، خوشبختانه باز هم افراد متفکر برای اداره کشور وجود داشت و یا بوجود آمدند.آنها کمبودها را تا حدودی جبران نمودند و کنترل کشور را به عهده گرفتند.

پی‏نوشت‏ها:

(1) منظور از اشتقاق صحیح آنست که"نتیجه"«~ (Theorem) ~»یک اشتقاق از نظر روشی در ارتباط منطقی و صحیح با

"مقدمه"ها«~ (Axiom) ~»باشد، حتی اگر محتوای گفتارها با واقعیت تطبیق نکنند و اشتباه باشند (م.ش.رفیع‏پور 1360 ص 107) .

(2) در صورتیکه خوانندگان سیاستمداران قبل و بعد از انقلاب و همچنین روحانیون را بر اساس ضوابط فوق ارزیابی نمایند، خود به نتایج تقریبی خواهند رسید.

منبع:سایت حوزه


X