پس از دستگیری امام خمینی(ره) و وقوع قیام خونین 15 خرداد 1342، حوزه‏های علمیه عراق و نیز مردم شهرهای ایران حمایت خود را از امام و تنفر خویش را نسبت به اعمال وحشیانه رژیم شاه اعلام نمودند و خواستار آزادی فوری رهبر نهضت اسلامی ایران شدند. در ادامه این اعتراضات، اعتصاب سراسری تهران در 21 خرداد 1342 به مناسبت هفتم فاجعه خونین 15 خرداد، ضربه‏ای بود که رژیم طاغوت را درمانده‏تر کرد. همچنین مهاجرت علما و مراجع قم و مشهد و علمای سرشناس شهرستان‏ها به تهران موجب شد که رژیم، تن به سیاست آرام‏سازی و تشنج‏زدایی زند و با آزادنمایی رهبر نهضت اسلامی ایران، خشم‏ها را فرو نشاند.
منبع:irdc

قرن حاضر، قرن ظهور مصلحین بزرگ است. از نیمه‎های قرن گذشته تا حال چقدر مصلحین بزرگ، انقلابیون، سیاستمداران پیدا شدند و چه حرکات عظیمی در دنیا یا در بخشی از دنیا به راه انداختند. این حرکات را می‎شناسیم. هیچ کدام از اینها قابل مقایسه با این تحرّک عظیم و این رنسانس معنوی جهانی که بوجود آمد نیست
انقلاب و رهبری
یکی از عوامل و مواردی که در بررسی انقلابها مورد توجه واقع می‎شود، نقش و جایگاه رهبری در انقلاب است. نقش یک رهبر در هر انقلابی از دو سو ممکن است مطمح نظر قرار گیرد. «صورت اوّل» بررسی ویژگیهای خاص رهبر است که در آن به خصوصیات فردی مانند قدرت رهبری و بسیج نیروها، توان سازماندهی و مدیریت و حتی خصوصیات کاریزماتیک یک رهبر پرداخته می‎شود. در واقع در این صورت تمام ویژگیهای شخصی یک رهبر سیاسی که در هدایت انقلاب، آنها را از خود بروز داده است مورد بررسی و تحلیل واقع می‎شود. اما در «صورت دوم» به تأثیر اندیشه‎ها و تراوشهای فکری و ایدوئولوژیک یک رهبر در یک حرکت انقلابی پرداخته می‎شود. بلافاصله باید اضافه کرد که لزوماً این نوع رهبری که همان رهبری ایدئولوژیک است لزوماً و همیشه باید رهبری سیاسی پیوند ندارد و چه بسیار بوده‎اند رهبران انقلابی که در اوج قدرت سیاسی خود یک رهبر ایدوئولوژیک نبودند. جمع بین رهبری سیاسی و رهبری ایدئولوژیک خاص رهبران استثنائی است که علاوه بر توانهای شخصی و شخصیتی از قوت و قدرت تفکر و اندیشه‎های سترگ برخوردار باشند. به گمان نگارنده رهبری انقلاب اسلامی ایران چنین بوده است و بحث از اندیشه اصلاحی امام خمینی- رحمه الله علیه - در چهارچوب همین «صورت دوم» مطرح می گردد. یعنی بررسی گوشه‎ای از تفکّر این رهبر استثنائی معاصر که در واقع نوع حکومتی که پس از انقلاب به عینیت رسید، تراوشی از اندیشه و تفکر او بود.
اصلاح پژوهی
شاید حدود چند دهه بیشتر نیست که تحقیقات و بررسیهای جداگانه و مجزّائی بر روی نهضتها، جنبشها و اندیشه‎های اصلاحی اسلامی در یک قرن اخیر صورت می‎گیرد. با نگاهی از روی تأمل به این تحقیقات و پژوهشها در می‎یابیم که تحقیقات و بررسیهای انگشت شماری هستند که با شیوه‎ای بدیع به این موضوع پرداخته و در حقیقت اثر جاودانه برای معاصرین و آیندگان بعد از خود گذاشته اند. در این میان غالب تحقیقات و پژوهشهائی که در خصوص بررسی اندیشه‎های اصلاحی و تحلیل شخصیت و افکار مصلحین بوده است بال و پردادنی به همان آثار انگشت شمار ارزشمند بوده و متأسفانه کار عمیق و بدیع دیگری در این تحقیقات دیده نمی‎شود. همینجا لازم است یاد کردی از دو تحقیق و بررسی گرانمایه، در این موضوع که تراوش ذهن نویسندگان بزرگ آنهاست داشته باشیم.
نخست اثر ارزشمند «سیری در اندیشه سیاسی غرب» به خامه مرحوم حمید عنایت که به حق یکی از حسنات به جای ماندنی از آن مرحوم فرزانه می باشد. ماندگار بودن این اثر بیشتر از حیث ارائه روش بحثی جذاب و شیوا در عین حال عمیق در مورد اندیشه‎های سیاسی و اندیشمندان سیاستمدار جهان اسلام می‎باشد اثر گرانمایه دیگر کتاب ارزشمند «بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر» است که به قلم متفکر شهید استاد مطهری تحریر شده است. شیوه بحث و تحلیل استاد در این کتاب همچون کتابها و مباحث دیگرش بقدری زیباست که علیرغم اختصار و عدم تفصیل، بی اختیار خواننده را به تحسین وا می دارد. شایان ذکر است که همین بحث موجز و مختصر استاد، شاکله و ساختمان اصلی تمام تحقیقات بعدی را که پس از او به رشته تحریر در آمده است، تشکیل می‎دهد و چه بسا برخی از اصطلاحات و تعبیرات استاد منحصر به فرد بوده و در این زمینه به جای ماندنی شده امام و اصلاح
اگرچه تا کنون درباره معمار بزرگ انقلاب اسلامی سخن بسیار گفته شده و برخی از زوایای مختلف شخصیت این بزرگ از سوی پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفته است، لیک باید اذعان کرد که حقیقتاً هنوز هم خمینی، بزرگ ناشناخته این روزگار است. یکی از ابعاد ناشناخته و زوایای نکاویده امام همین شأن اصلاحگری و مصلح بودن اوست. البته در مورد اصلاحگری امام باید به این توضیح و تأکید متعرض شد که اگر امثال سید جمال و کواکبی و عبده و اقبال مسلمانانی مصلح بودند، خمینی عارف، فیلسوف، فقیه، سیاستمدار شجاع و مسلمان مصلحی بود که گوئی بدون این تفصیل بدور از انصاف است که اصلاح و اصلاحگری خمینی را در کنار اصلاح اشخاص دیگر تاریخ که به مصلح بودن اشتهار دارند قرار دهیم و گوئی لفظ «اصلاح» در مورد خمینی جان می‎گیرد، پوسته خود را می‎شکافد و بال و پر زنان بالا رفته و خود می‎نمایاند. چرا که چنان که خوهیم گفت نوع اصلاح به تفکر مصلح بازگشت می‎کند و بنابراین در یک مقایسه می‎بینیم که اوج قله تفکر امام و عمق اندیشه دینی او کجا و اندیشه دیگر مصلحین کجا؟ و البته همینجاست که بدون هیچگونه تردیدی باید بگوئیم شخصیت برجسته امام چیزی فراتر از یک مصلح صرف است چرا که تنها یکی از حیثیات و شؤون او شأن اصلاحگری اوست.
نکته دیگری که توضیح آن لازم می‎نماید این است که مقصود ما از اصلاح در این بحث اصلاح دینی است و اصلاح دینی را هم «شفاف کردن و پالایش و پیرایش دین به منظور دستیابی به حقیقت و جوهره دین» می‎دانیم. ناگفته است که در تعریفی که از اصلاح دینی ارائه شد یک مفروض مهم نهفته است و آن این است که ما یک حقیقت و بایستی را برای دین قائلیم و در غیر این صورت، مسأله صورت دیگری یافته و شاید از اصل حرکت‎های بنیادین دینی امام خمینی را اصلاح ندانسته و چه بسا اصلاح و مصلح دینی معنی نداشته باشد!! چنانکه در ادامه این سطور می‎بینید مقایسه حرکت اصلاحی امام با دیگر حرکتهای اصلاحی از نگاه کلی و در حوزه کلان است و به همین خاطر قبل از هر گونه بحثی پیرامون اصلاح دینی بایستی به برداشتها و تفاسیری که از دین، اندیشمندان و مصلحین ارائه شده است توجه داشته باشیم و از این منظر جایگاه اصلاحی امام خمینی را نظاره کنیم.
دین و دو انتظار متفاوت از آن:
اهمیت سخن در این موضوع از آن روست که چنانکه اشاره شد اصلاحگری یک مصلح دینی دقیقاً ارتباط مستقیم با نوع برداشت او از دین دارد. بطور کلی در مورد دین دو نظر عمده وجود داشته است. نظر اول آنکه دین فروفرستاده شده از جانب خداوند است و وظیفه‎ای جز هدایت افراد انسانی نداشته و هر انسانی موظف است تا با عمل به وظائف دینی خود بار خود را ببندد و راه سعادت خود را پیش گیرد. به دیگر بیان در این نظر دین هیچ وظیفه و جنبه اجتماعی ندارد. اما قائلین به نظر دوم بر این اعتقادند که وظیفه اصلی دین همان خصوصیت اجتماعی و ایجاد تحرک در عرصه جامعه است و اصلاً دین آمده است تا جوامع انسانی را به جوش و خروش وا دارد و به کمال رساند. در یک جمع بندی کلی می‎توانیم اختلاف نظر این دو طائفه را چنین بیان کنیم که در نظر اول دین فاقد جنبه ایدئولوژیک نهفته است. در میان روشنفکران قرن اخیر نمونه‎های زیادی از قائلین به این دو نظریه را می‎توانیم بیابیم. البته بگذریم از این مطلب که برخی از روشنفکران در طول دهه‎های 30 و 40 و 50 هماره آوای دین ایدوئولوژیک سر می‎داده و خواهان مطرح شدن دین و جولان دین در سطح اجتماع بودند ـ و چه بسا از این طریق دچار افراطهائی هم می‎گشتند ـ اما از اوایل دهه 60 به بعد یعنی درست وقتی که حکومت دینی برقرار شد و همان بُعد ایدئولوژیک دینی که اینان سالها بر آن اصرار و ابرام داشته و در پیرامون آن قلمها زده و قدمها برداشته‎اند، ظاهر گشت، به یکباره تغییر مسیر داده و سخن از غیر اجتماعی بودن دین گفته و در نفی بعد ایدئولوژیک دین تلاش کردندو البته عجیب‎تر و زیرک‎تر از این قافله باز هم روشنفکرانی بودند که تنها تا قبل از برپایی حکومت سنگ دین ایدوئولوژیک را به سینه می‎کوفتند و به محض اینکه از دین و دینداران در «حدوث» یک حکومت استفاده شد، در «استمرار» آن اعلام عدم نیاز به دین و دینداران می‎کرده و بر ایدئولوژیک دین «خط» تعطیل می‎کشیدند!
به عنوان نمونه در قسمتی از یک مانیفست این تفکر در مورد عدم کارآئی رهبری سنتی (دینی) پس از پیروزی و بعد از برقرار حکومت چنین می‎خوانیم: «از رهبری سنتی که پاسدار بنیادهای فرهنگی است کاری ساخته نیست چرا که طی دو قرن تمام عرصه‎های اندیشه را از او گرفته‎اند و هنوز نیز می‎گیرند و این رهبری گاهی مقاومتکی کار پذیرانه می می‎کند و تسلیم می‎شود. در میان این رهبری البته سید جمال، مدرس و... خمینی و طالقانی و... بوجود آمدند اما اینها را نیز پیش از آنکه دشمنی از پا در آورد،‌همین رهبری سنتی عاجز کرده و می‎کند. این ها دوستانند وباید بدانها یاری رساند و از آنها یاری گرفت
تفسیر امام از دین:
در این میان با بررسی تفسیر که «امام خمینی از «دین» ارائه می‎دهد به خوبی میتوان ویژگی خاص و ممتاز ایشان را در سلسله مصلحان و محییان دینی دریافت. اما با طرح اسلام ناب محمد ـ صلّی الله علیه و ‌آله ـ در مقابل دو نظری که قبلاً طرح شد و امام آنها را «اسلام آمریکائی» (نظر اول) و «اسلام التقاطی» (نظر دوم) می‎نامد، این دو نگرش را افراطی و تفریطی دانسته و هر دو را انحرافی می‎داند.

منبع:اندیشه قم


برای آشنایی با شخصیت مبارزاتی و سیاسی امام، صفحات تاریخ زندگی ایشان را ورق زدیم و اولین و تاریخی ترین سند مبارزات را یافتیم. امید است مورد تفکر و تدبر خوانندگان گرامی واقع شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تعالی: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فراداخدای تعالی در این کلام شریف، از سر منزل تاریخ طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه هایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه های گوناگون عالم طبیعت رهانده.
خلیل آسا در علم الیقین زن
ندای لا احب الافلین زن
قیام لله است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آن ها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحر کشاند. قیام برای خداست که خاتم النبین ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت ها را از خانه خدا بر انداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنی رساند. خود خواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشور های اسلامی را زیر نفوذ دیگران در آورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفسش است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوترست پشت میز نشین شدند. قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بی سواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می کند که حرث و نسل آن ها را دستخوش شهوات خود کند. قیام برای نفع شخصی است که الان هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام برای نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام برای خود است که موقوفات مدارس و محافل دین را به رایگان تسلیم مشتی هرزه گرد بی شرف کرده و نفس از هیچ کس در نمی آید. قیام برای نفس است که چادر عفت را از سر زن های عفیف مسلمان برداشت و الان هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جاری است و کسی علیه آن سخنی نمی گوید. قیام برای نفعهای شخصی است که روزنامه ها که کالای پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه ها را که از مغز خشک رضاخان بی شرف تراوش کرده تعقیب می کنند و در میان توده پخش می کنند.
قیام برای خود است که مجال بر بعضی از این وکلای قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هر چه می خواهد بگوید و کسی نفس نکشد. هان ای روحانیون اسلامی! ای دیدنداران خدا خواه! ای خدا خواهان حق پرست! ای حق پرستان شرافتمند! ای شرافتمندان وطنخواه! ای وطنخواهان با ناموس! موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع های شخصی کرده تا به همه سعادت های دو جهان نائل شوید و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید ان لله فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها. امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شما ها در پیش گاه خدای عالم چه عذری دارید؟ همه دیدید کتاب های یک نفر تبریزی بی سرو پا را که تمام آیین شما ها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب ـ روحی له الفداء ـ آن همه جسارت ها کرد و هیچ کلمه از شما ها صادر نشد. امروز چه عذری در محکمه خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگی است که شما ها را فراگرفته ؟ ای آقای محترم که این صفحات را جمع آوری نمودید و به نظر علمای بلاد و گویندگان رساندید، خوب است یک کتابی هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامی همراه کرده، از همه امضا می گرفتید که اگر در یک گوشه مملکت به دین جسارتی می شد، همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام می کردند. و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله

منبع:اندیشه قم


به مناسبت دهه فجر انقلاب اسلامی، بخش هایی از بیانات مقام معظم رهبری را که پیرامون نقش و ثمرات وجود حضرت امام خمینی ـ رحمه الله ـ ایراد شده است، برگزیده ایم که در ادامه می خوانید.
امام بزرگوار ما، کارهای بزرگ متناسب با بزرگی خود، انجام داد و من امروز بعضی از آن ها را به یاد شما می آورم. یقیناً اگر تحلیل گرها و متفکران، کارهای بزرگ امام را فهرست کنند؛ چند برابر آن چیزی خواهد شد که من امروز آن ها را بر می شمارم:
اولین کار بزرگ، احیای اسلام بود. دویست سال است که دستگاه های استعماری سعی کردند تا اسلام به دست فراموشی سپرده شود. یکی از نخست وزیر های انگلیس در جمع سیاستمداران استعماری دنیا اعلام کرده بود که ما باید اسلام را در کشورهای اسلامی منزوی کنیم! قبل و بعد از آن نیز پول های گزافی خرج شد تا اسلام در درجه اول از صحنه زندگی، و در درجه ی دوم از ذهن و عمل فردی انسان ها خارج شود: چون می دانستند این دین، بزرگترین مانع در راه چپاول قدرت های بزرگ و استکباری است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسان ها و صحنه سیاسی جهان برگرداند.
دومین کار بزرگ او، اعاده ی روح عزت به مسلمین بود. این گونه نبود که اسلام صرفاً در بحث ها و تحلیل ها و دانشگاه ها و صفحه جامعه و زندگی مردم مطرح شود: بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمان ها در همه جای عالم احساس عزت کردند.
یک نفر مسلمان از کشوری بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من می گفت: قبل از انقلاب اسلامی، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمی کردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلی داشتند، و هر چند خانواده های مسلمان روی بچه های خود اسم اسلامی می گذاشتند، اما جرات نمی کردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت می کشیدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامی خود را می گویند و اگر از آن ها بپرسند که شما چه کسی هستید اول آن اسم را با افتخار بر زبان می آورند.
بنابراین، با کار بزرگی که امام ـ رحمه الله علیه ـ انجام داد، مسلمان ها در همه جای دنیا احساس عزت می کنند و به مسلمانی و اسلام خود می بالند.
سومین کار بزرگ او این بود که به مسلمان ها احساس درک امت اسلامی داد. قبل از این، مسلمان ها در هر جای دنیا که بودند، چیزی به نام امت اسلامی بر ایشان مطرح نبود و یا اصلاً جدی تلقی نمی شد. امروز همه ی مسلمان ها در اقصای آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و آمریکا، احساس می کنند که جزو یک جامعه ی جهانی بزرگ به نام امت اسلامی هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامی را ایجاد کرد، که بزرگترین حربه برای دفاع از جوامع اسلامی در مقابل استکبار است.
چهارمین کار بزرگ او، ازاله ی یکی از مرتجعترین و پلید ترین و وابسته ترین رژیم های منطقه و جهان بود. ازاله ی حکومت پادشاهی در ایران. ایران مهمترین دژ استعمار در منطقه ی خلیج فارس و خاورمیانه بود. این دژ به دست امام ما در هم فرو ریخته شد.
کار پنجم او، ایجاد حکومتی بر مبنای اسلام بود؛ چیزی که به ذهن مسلمان ها و غیر مسلمان ها خطور نمی کرد، و خواب خوشی بود که هرگز آن را با خود تصور نمی کردند و نمی دیدند. امام ـ رحمه الله ـ در حد یک معجزه، به این خیال افسانه آمیز لباس واقعیت پوشاند.
کار ششم وی ایجاد نهضت اسلام در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامی، در بسیاری از کشور ها و از جمله کشور های اسلامی، گروه ها و جوان ها و ناراضی ها و آزادی طلب ها، با ایدئولوژی های چپ وارد میدان می شدند اما بعد از انقلاب اسلامی، پایه و مبنای حرکت ها و نهضت های آزادی بخش، اسلام شد. امروز در هر نقطه ای از دنیای وسیع اسلام که جمعیت با گروهی به انگیزه ی آزادی خواهی و ضدیت با استکبار حرکت می کنند، مبنا و قاعده ی کار و امید و رکنشان، تفکر اسلامی است.
هفتمین کار بزرگ او، نگرشی جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایه های بسیار مستحکمی داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکی از محکمترین فقاهت ها و متکی به قواعد و اصول و مبانی بسیار مستحکمی است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گستره یی وسیع و با نگرشی جهانی و حکومتی مورد توجه قرار داد و ابعادی از فقه را برای ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم او، ابطال باور های غلط در باب اخلاق فردی حکام بود، در دنیا پذیرفته شده است که کسانی که در راس اجتماعات قرار می گیرند، اخلاق فردی خاصی داشته باشند! تکبر ورزیدن برخوردار بودن از زندگی راحت و مسرفانه، تجمل گرایی، خودرایی و خود خواهی و امثال این ها، چیز هایی است که مردم دنیا قبول کردند که کسانی که در راس حکومت ها قرار می گیرند، این اخلاق را داشته باشند.
امام ما این باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و دیگر مسلمانان عالم، می تواند زندگی زاهدانه یی داشته باشد و به جای کاخ های مجلل، در یک حسینیه از دیدار کنندگان پذیرایی کند و با لباس و زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد کند.
اگر دل های حکام و زمامداران به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد، تجمل و تشریفات و اسراف و برخورداری های زیاد و خود رایی و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمی زمامداری آنها محسوب نمی شود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار این بود که هم در زندگی خود و هم در آن دستگاهی که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقیقت تجلی یافته بود.
کار نهم او، احیای روحیه ی غرور و خودباوری در ملت ایران بود. برادران عزیز! حکومت های استبدادی و فردی، سال های متمادی ملت ما را به صورت ملتی ضعیف و مستضعف و توسری خور در آورده بودند: ملتی که از استعداد جوشان و خصلت های جمعی فوق العاده ممتاز برخوردار است و در طول تاریخ بعد از اسلام، این همه افتخارات علمی و سیاسی دارد.
امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئه ی مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمی ترسند و احساس ضعف هم نمی کنند. جوان های ما احساس می کنند که خودشان می توانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس می کنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیل ها و زورگویی های شرق و غرب بایستد. این روح عزت و خود باوری و غرور ملی و افتخارات حقیقی و اصیل را امام ـ رحمه الله ـ در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمین کار بزرگ او، اثبات این نکته بود که «نه شرقی و نه غربی»، یک اصل عملی و ممکن است. دیگران خیال می کردند که یا باید به شرق متکی بود و یا به غرب، یا باید نان این قدرت را خورد و ستایشش کرد و یا آن قدرت را! فکر نمی کردند که یک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگوید و بایستد و بماند و خود را روز به روز ریشه دارتر کند؛ اما امام ـ رحمه الله ـ این نکته را ثابت کرد.
من ده محور از کار های بزرگ امام ـ رحمه الله ـ را بر شمردم: اما اگر بنشینیم فکر کنیم، کارهای بزرگ را در پرونده ی منور این مرد الهی چندین برابر خواهیم یافت

منبع:اندیشه قم


 - بـا کـشاندن مـبارزه به کانون اصلی فعالیتهای مذهبی، یعنی حـوزه عـلمیه قـم بـرایهمیشه بر تز جدأی دین از سیاست خط بطلان کـشیده و حـتی کـسانی را کـه از ورودبـه فعالیتهای سیاسی اکراه داشـتند وادار به اتخاذ موضع کرده و بدینوسیله سنت دیرینه را در حوزه علمیه قم درهم شکست.
3 - بـا متوجه ساختن لبه تیز حملات خود به کانون اصلی فساد یعنی سـلطنت وشـخص شـاه به شیوه محافظه کارانه قبلی در مبارزه پایان داد زیرا در گذشته مبارزین و مخالفین رژیم بویژه لیبرالها و حتی بـعضی از مـبارزین مذهبی سعی می کردند ازحمله مستقیم به سلطنت و شـاه خـودداری نـمایند و با حمله به اطرافیان شاه، ازجمله نخست وزیـران و هیات دولت، دربار را از دخالت در جرأم و خطاها مبرا ومصون بدارند.
امـا امام امت ضمن به زیر سئوال کشیدن مشروعیت و قدرت سلطنت هر نـوع محافظه کاری را کنار گذاشته و محور اصلی مبارزه را در حمله بـه عـامل اصلی همه مفاسد یعنی سلطنت و شاه قرار داده و بدیگران هـم جرات و جسارت داد تا چنین کنند با مراجعه به اعلامیه های امام از سال 41 تا سال 57 صدق مدعای ما روشن می گردد.
4 - بـا حـمله مـستقیم بـه هـمه قـدرتهای خـارجی و در راس آنها آمـریکا، هـر نوع ملاحظه کاری سیاسی را که در گذشته و به ویژه در دوران نـهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت رأج بود مطرود دانسته و شیوه ای کاملا نو در مبارزه خودانتخاب کرد زیرا در دوران مشروطه، مـشروطه خـواهان با تحصن در سفارت انگلیس سعی در جلب حمایت دولت بـاصطلاح «فـخیمه»انگلستان مـی کردند و نـتیجه آن بالاخره حاکمیت فـراماسونری بـر سرنوشت ملت ایران و بنام مشروطیت شد و دردوران نـهضت مـلی شـدن نـفت مـصدق از تـضاد مـنافع دو قدرت بزرگ بهره گـرفت یعنی بـا کـمک دولـت آمـریکا نفت را ملی کرده است لذا چند صباحی نگذشت که دولت آمریکا با کودتای کذأی خود برای 25 سال نه تنها بر صنایع نفت بلکه بر همه امور کشور ایران سلطه یافت.
ولـی امام با شناخت دقیق آنها و عبرت از تجربیات گذشته با بیان مـعروف آمریکا از«انگلیس بدتر و انگلیس از آمریکا بدتر وشوروی از هر دو بدتر و همه از هم پلیدتراما امروز سر و کار ما با این خـبـیثهااست بـا آمـریکا اسـت» راه هـر نـوع نـفوذ و امـید را بـروابستگان بـه سـیاستهای خارجی برای شرکت در مبارزه و دزدیدن ثمره مبارزات مردم بستند.
2 - دوره دوم رهبری ایـن دوره از 13 آبـان 43 و تبعید امام به ترکیه آغاز گردیده و بـا اولـین جرقه انقلاب دردیماه 1356 در قم و عزیمت امام از نجف بسوی پاریس، خاتمه می یابد.
امـام امت در این دوره طولانی هر چند که گاهگاهی به مقتضای زمان و بـا تـوجه به حوادثی که در ایران رخ می داده بلکه ارتباط معنوی خـود بـا مـردم را نـیز حفظ کرده وآنها را در این دوره ارشاد و راهنمأی می کردند.
لـکن کـار اصـلی و مـهمی که در این دوره انجام دادند بعنوان یک ایـدئولوک انقلاب ورهبر مذهبی آن با آغاز یک سری دروس حوزه ای که بـه حـکومت اسـلامی و ولایت فقیه معروف است طرح اصلی حکومت بعد از انقلاب را ریخته و برای کسانی که تاآن زمان برایشان حکومت اسلامی نامفهوم بوده روشن کرده که در صدد ایجاد چه نوع حکومتی است؟ هـر چـند که اساس این حکومت در قرآن و احادیث بوده و با مراجعه بـه آنـها مـی توان فهمید که اسلام از چه نوع حکومتی برخوردار است ولی امام آن را تنظیم کرده و درجامعه مطرح نموده و خلاصه با این عـملش شـیوه حکومتی که او در صدد ایجاد آن بوده را به جهان اعلام داشته است.
3 - دوره سوم رهبری ایـن دوره از زمـانی آغاز شده که اولین جرقه های انقلاب در دیماه 56 در قـم مـوجب شعله ور شدن آتش زیر خاکستر گردیده و دیری نگذشت کـه بـا شـعله های خودخرمن هستی نظام حاکم بر ایران را سوزاند و برای همیشه به نظام طولانی 2500ساله شاهنشاهی خط بطلان کشید.
در ایـن دوره امـام بـا تشخیص موقعیت مناسب و با بیداری و حرکت مـردم درنـگ راجایز ندانسته پرچم رهبری و فرماندهی انقلاب را بر دوش گـرفت و بـدون هـیچ گونه سازش و مـصلحت طلبی و با درک صحیح از خـواسته و اراده و تـوان مـردم عزم قاطع و خلل ناپذیر خود را در ادامه مبارزه بی امان تاسرنگونی رژیم شاه اعلام و دنبال کردند.
شیوه ای که امام امت در این دوره برای رهبری و بالاخره به پیروزی رساندن انقلاب بکار گرفته بودند عبارت بود از:
1 - از رخـنه و نفوذ همه کسانی که با شامه قوی خود پیروزی قریب الوقوع رااحساس کرده و سعی در نزدیک شدن به مقام رهبری می کردند جلوگیری کردند.
2 - برخورد قاطع ایشان با مسأل و عدم سازش و گذشت در راه تحقق اهداف مبارزه تلاش بسیاری از لیبرالها و میانه روها را برای وادار کـردن امـام به اتخاذ سیاست معتدل تر و به اصطلاح گام به گام خنثی نمود امام همه آنها را رد کرده و همواره اعلام می کرد که شاه باید برود و به جای او با رای مردم جمهوری اسلامیeبرقرارگردد.
3 - بـا مـوقعیت مـناسبی کـه امـام در پـاریس از نظر دسترسی به رسـانه های گـروهی دنـیابه دسـت آورده بـود از ایـن موقعیت برای رسـاندن پیام انقلاب به گوش مردم جهان حداکثر استفاده را نمود با توجه به کهولت سن و ضعف مزاج روزانه در چندین مصاحبه مطبوعاتی و تلویزیونی شرکت کرده و به سئوالات گوناگون خبرنگاران پاسخ می داد.
بـدینوسیله امام موفق شد به اهداف انقلاب بعد وسیع جهانی داده و بـاب دیـگری درسـطح بـین المللی بـرای مـبارزه با شاه و حامیانش بگشاید.
اوج ایـن دوره زمـانی بـوده که شاه ذلیلانه از مملکت خارج شده و امـام ظـفرمندانه بـاعزت تـمام بـه آغوش ملت خود بازگشت و شعار «دیـو چـو بـیرون رود فـرشته در آید»مردم انقلابی به گوش افلاک مـی رسید و بـالاخره در روز یـکشنبه 21 بـهمن 57 دستوراستنکاف از رعـایت حـکومت نـظامی صـادر گـردیده و مـردم به خیابانها ریخته ولـحظات آخـر عمر رژیم فرا رسیده و انقلاب اسلامی 17 ساله به ثمر نشست. الحمدلله علی آلأه و الشکر علی نعمأه.
4 - دوره چهارم رهبری دوره چهارم، حساس ترین و مشکل ترین دوره رهبری انقلاب بود، دوره ای کـه رهبرانقلاب هم بعنوان رهبر اجتماعی و هم بعنوان رئیس حکومت، مـی بایست کـشتی هیجان زده انقلاب را به ساحل آرامش و سکون، هدایت نـماید، در حـالی کـه قـدرت سیاسی و نـظامی طـاغوت سـقوط کرده و مـیلیونها انـسان که در بند اسارت رژیم وابسته به بیگانه بودند، از بـند آزاد شـده و امکان هر نوع هرج و مرج و خارج شدن حرکت از کـنترل رهـبری وجـود داشـت، رهـبر انـقلاب مـی بایست بـا قـدرت و تـوانأی فوق الـعاده ضـمن کنترل هیجان و احساسات عمومی توده های مـردم و جـلوگیری ازهـرج و مـرج، هـمچون مـعماری قابل و توانا سـاختمان جدید حکومت اسلامی را که طرح آن را در دوره های قبل داده بود، بر ویرانه های حکومت ساقط شده بنا نمایددر این دوره بود که هـرگونه غـفلت و بی دقتی می توانست موجبات سو استفاده ازآزادیهای داده شده و سبب انحراف انقلاب از مسیر اصلی گردد.
در ایـن دوره برخلاف توهم عده ای که خیال می کردند امام و روحانیت از ساختن جامعه پس از انقلاب عاجز و ناتوانند و یقینا نیازمند به کـارشناسان و تـکنوکراتهاخواهند بود و از همین راه می توان نفوذ کرد و انقلاب را از مسیر اصلی الهیش(همانند انقلاب مشروطه) منحرف کرد امام با نبوغ و توانأی خاص خود امیدبسیاری از روشنفکران و تـکنوکراتها را بـه یاس تبدیل کرده و مهارت و توانأی خود رادر ادامه رهبری حرکت و مبارزه مردم برای تعقیب و شکست بقایای رژیم وضـدانقلابیون جـدید از یک طرف و اداره رهبری سیاسی از طرف دیگر نـشان داد و بـاحوصله ای وصـف ناپذیر و با استفاده از امکانات و مـوقعیتها و آمادگیهای مردم و باسرعتی که در همه انقلابهای دنیا بـی سابقه بـود در طـول یـک سـال پـایه نـظام اسـلامی رابا انجام انـتخابات مـتعدد از جـمله : رفـراندوم جـمهوری اسـلامی انـتخاب مـجلس خبرگان انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و تدوین و بـه رفـراندوم گـذاردن قـانون اسـاسی تـثبیت و تـحکیم نـمود و بـدینوسیله قـابلیت و تـوان بی نظیر خـود را در سـازندگی و اداره جامعه بعد از انقلاب نشان داد.
و در حـدود یـازده سالی که پس از پیروزی انقلاب در قید حیات بود تنها کسی بود که در هر شرأط و در هر حال به فریاد انقلاب و نظام مـی رسید و در مـواقع حـساس وخـطر از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی حـمایت می کرد مخصوصا در یک سالآخر عمر شریفش بیانیه ها و پیامها و احـکام مـهمی از طـرف مـعظم له صادر گردیده بود که انسان گمان مـی برد که جناب ایشان فهمیده بود که عمرش به پایان رسیده و باید بـرای تـضمین انـقلاب ایـن بـیانیه ها و پیامها صادر گردد، که در اینجا به بعضی ازآنها بعنوان اشاره می کنیم :
1 - در تـاریخ 17 / 11 / 66 طـی حـکمی دسـتور تشکیل مجمع تشخیص مـصلحت نظام را صـادر فـرموده است که تا در صورت بروز اختلاف بین مـجلس شـورای اسلامی و شورای نگهبان مجمع تشخیص مصلحت در بازنگری قـانون اسـاسی بـه امر حـضرت امـام به صورت اصل صد و دوازدهم در قانون اساسی جدید آمده است.
2 - در تاریخ 3 / 12 / 67 در رابطه با روحانیت سراسر کشور پیام مهم وسرنوشت سازی داده و در آن پیام پس از آنکه از عظمت روحانیت سـخن گـفته و اززحـمات آنان چه در گذشته و حال تقدیر نموده است آنان را به وحدت و یکپارچگی و نظم در امور دعوت فرموده است.

منبع:اندیشه قم


انـقلاب اسـلامی بـی شک یکی از بزرگترین انقلابهای تاریخ و یکی از درخـشان ترین صـفحات تـاریخ اسلام است که بعد از ظهور خود اسلام و مـوج آغـازین آن کمتر نظیر دارد، از اسلام الهام گرفت و ما روی این مسئله ایستادیم و باید هم بایستیم حالا انقلاب مشروطه ما تا چه اندازه به اسلام متکی بود، نهضت ملی ماجرای نفت در درونش از رهبران روحانی و مذهبی ما الهام می گرفت، مـاجراهای قـبلی مـثل مسئله تحریم تنباکو و مسأل دیگر تا چه اندازه از روحانیت و از اسلام الهام می گرفتند خود یک مسئله است.
از درون یک حرکت قهقرایی، ارتجاعی، هبوطی و انحطاطی که امت و جـامعه اسلام می پیمود، ناگهان یک ضربه می خورد و یک موج به وجود مـیآمد و مـجددا مقداری این منحنی که سیر نزولی داشت قوس صعودی پـیدا مـی کرد و بـعد قـوسش را به طور مستقیم طی می کرد و باز به تـدریج گرفتار انحطاط می شد و مجددا یک حرکت دیگر از بطن اسلام و روحـانیت بـر مـی خاست و دوبـاره سـربلند می کرد و به خود میآمد.
عـوامل مـخالف بـه اندازه شدت و قدرت خود مجددا این موج را فرو می بردند و کم کم فروکش می کرد تا اینکه به این انقلاب اسلامی رسید.
این انقلاب دیگر به این سادگی ضربه پذیر نبود.
خـیلی تلاش کردند در جریان انقلاب اسلامی که با ایسمهای و مکتبهای دیـگر، بـا مـنحرف کـردن جـاده، بـا نـوعی زیر بار رفتن و تا مـرحله ای از انقلاب را پذیرفتن و سازش کردن و تسلیم شدن، انقلاب را منحرف کنند.
آنـقدر چهره های ناباب از همان درون بر سر راه انقلاب اسلامی پیدا شـدند که می خواستند باز در همان موج خشماگینش آن را متوقف کنند، مـنحرف سـازند و کـم فروغ نمایند؛ ولی منبع حرکت آنچنان قدرت داشـت و رهبری آنچنان عظیم بود که در برابر این موجهای مخالف و انحرافی و سازشکار مقاومت می کرد.
واقـعا تـحلیل تـاریخ پـیشرفت انقلاب اسلامی برای آینده های تاریخ بـسیار بـسیار جـالب است. گاهی انقلاب ما بر سر دوراهیهای حساسی قـرار مـی گرفت کـه اگر کوچکترین ضعفی به خرج داده شده بود و آن هـوشیاری امـام نـمی بود و همبستگی و بیداری امت وجود نمی داشت، خیلی ساده و زود ضربه می خورد. خلاصه اینکه به نظر می رسد اسلام با تـمام ذخایر و قدرتش به میدان آمد و توانست سنگر طاغوت را درهم بریزد و انقلاب را پیروز کند.
الف.نقش روشنگریهای اسلامی :
خود حرکت اسلامی و ایدئولوژی اسلام از موثرترین علل و عوامل بود.
در جـریان حـرکتی کـه از سال 42 آغاز شد، روشنگریهای اسلامی که انجام گرفت، کتابها و مقالاتی که قبل از 15 خرداد و مخصوصا بعد از 15 خـرداد 42 در بـین جـامعه مـا منتشر شد، یعنی برای مردم جـامعه مـا تـفسیر شـد کـه اسلام چه می گوید و قرآن چه می خواهد و تـاریخ اسـلام به چه درسی می دهد و چگونه حرکتی به وجود میآورد، ایـن قـدمها بـرای سازندگی افکار نسل ما بسیار موثر بود. ما که خـودمان در طـول ایـن بـیست و پنج سال اخیر با حرکت فکری اسلامی دانـشجویان و جـوانان رزمـنده خودمان تماس مستقیم داشتیم، این مسئله را احساس می کردیم.
اگـر بـیست سـال قبل سراغ اسلام را در دانشگاه می گرفتید، تعداد انگشت شماری را از بین دانشجویان پیدا می کردید که اسلام را بـه عـنوان یـک مکتبی که بتواند در دنیا انقلابی را رهبری کند، پـذیرفته بـودند. تـعداد بـسیار مـحدود بـود. نـسل جـوان ما در دبـیرستانها و دانشگاهها و دیگر قشرهای اجتماعی، نسبت به اسلام بـیگانه بـود و رابـطه اش با اسلام بسیار ضعیف بود.اما حرکت خلاقی برای معرفی و شناساندن اسلام به نسل جوان ما به وجود آمد.
اگر در همین تاریخ بیست ساله اخیر آمارگیری کنیم می بینیم تعداد کتابهایی که درباره معرفی اسلام به زبان روز، به زبان جوانها و بـه زبـان نـسل مـعاصر نـوشته شده نسبت به تمام کتابهایی که در قـرنهای گذشته به زبان مردم نوشته شده است شاید افزون تر باشد.
الـبته، در تـاریخ اسـلام کـتاب اسلامی فراوان نوشته شد، منابع تـحقیقی اسـلامی زیـاد است، حتی کتابخانه های دنیا از آثار علمی اسـلامی پـر اسـت؛ امـا منظور من این است که در این بیست سی سال اخیر، برای نسل جوان و برای بسیج مردم، کتابهای روشنگر اسلامی بـه زبان روز در ایران ما زیاد نوشته شد. اینها برای ساختن نسل مـا و بـرای بسیج جوانان ما به سوی انقلاب و به سوی اسلام، نقشی بسیار موثر و مفید داشت.
نقشی که حوزه علمیه قم برای به وجود آوردن افکار نو اسلامی داشت و زمـینه هـای انقلاب را فراهم کرد نبایستی فراموش شود؛ نقشی که از بـیست سـال، بیست و پنج سال قبل، اساتید بزرگی همچن استاد عـلامه طـباطبایی در زمـینه های تفسیر و فلسفه و مسأل اجتماعی و تـربیت فـضلا و مدرسان بزرگ داشتند نبایستی فراموش شود؛ کارهایی کـه طـلاب و فـضلا در ایـن بیست سال اخیر به عنوان نوشتن و تحقیق کـردن در زمـینه مـطالعات اسـلامی داشـتند نـبایستی فراموش شود؛ کارهای سنگین و پر محتوایی که استاد شهید مرحوم آیه الله مطهری بـرای شـناساندن اسـلام انـجام داد کـه چـقدر بـرای بـارور کردن انـقلابمان نـقش داشـت نـباید فـراموش شود. یادم نمی رود در همان سـالهایی کـه استاد مشغول تحقیق و مطالعه در زمینه مسأل اسلامی بـود و پـی در پـی کتابهای روشنگر اسلامی منتشر می کرد، بعضی به ایـشان خـرده مـی گرفتند کـه چـرا بیشتر وقت خود را صرف مبارزات انـقلابی در صـحنه نمی کند و مرتب سرگرم مطالعه و تحقیق است. اما بـعدها دیدیم که نوع تحقیقات و مطالعات و روشنگریهایی که استاد کـرد تـا چـه حـد برای روشن کردن افکار جوانان ما و آشنا ساختن آنـها بـا اسـلام و اسـلام راستین و اصیل موثر بود. همین مایه های فـکری، خـمیری مـایه ها و مـنابع حرکت انقلابی ما بود. همین طور سـایر مـحققان و نـویسندگانی کـه در ایـن سـالهای اخـیر در این زمـینه ها کـار کـردند و چـیز نوشتند و از جمله آنها مرحوم دکتر شـریعتی بـود کـه بـرای روشـنگری نسل جوان ما کار کرد و در این زمـینه، خـطابه ها و سـخنرانیها و نـوشتارها و گفتارهای فراوان داشـت و بـرای بسیج نسل جوان و دانشجویان عزیز ما و برای ایجاد گرایش در آنها نسبت به اسلام بسیار تإثیر داشت.
بـدین تـرتیب، موجهای عظیمی برای روشنگریهای اجتماعی و فکری و اسـلامی در جـامعه ما به وجود آمد و نباید خدمات جناحهای مختلفی را که در هر حال صادقانه سعی داشتند برای تبلیغ و ترویج اسلام و تـشیع کار کنند نادیده بگیریم. محتوا و خمیرمایه و عصاره انقلاب مـا از نـظر فکر و ایدئولوژی، اسلام اصیل بود؛ اسلامی که پیغمبر آورد، اسـلامی که در قرآن ارأه شده و اسلامی که در متون صحیح و مـعتبر و سـنت پیامبر و امامان ارأه شده است. ما این انقلاب را مـرهون اسـلام اصـیل و اسلام راستین هستیم که برای ما تبیین شد و تـوضیح داده شد و اکنون بعد از پیروزی انقلاب، یکی از بزرگترین وظایف ما حمایت و پاسداری از اسلام است.
ب.نقش رهبری اسلامی:
اما اسلام منهای رهبری، منهای حرکت فکری اسلامی، منهای روشنگری اسـلامی، مـنهای کـارکردن و تبلیغ و ارشاد و راه انداختن پیروز نـمی شد. معلوم است که اسلام در قرآن و در منابع وجود دارد، اما ایـن اسـلام باید بیاید در جامعه و رهبری شود و روی آن کار شود.
بنابر این، مسئله مسئله رهبری است؛ رهبریی که با اتکای به این اسلام یک جامعه را به راه انداخت. گاهی که انسان می خواهد درباره رهـبری صـحبت کـند اصلا می ماند که چه بگوید، برای اینکه آنچنان نـقش عـظیم رهبری برای مردم روشن است که نیازی به توضیح ندارد.
بنابر این، نقش اسلام و رهبری فراموش نشود.
چـندی پیش در مجمعی که از برادران و خواهران مسلمان از کشورهای مـختلف در دبیرخانه شورا (7) تشکیل شده بود، صحبتهایی راجع به انقلاب اسلامی و نقش آن در کشورهای دیگر می شد و بنا بود که اینها سوالاتی بکنند.
بعضی می گفتند آنچه می گویید درست است، اسلام هست، ولی چه کنیم کـه رهبری مثل امام خمینی نداریم ؟ مسئله خیلی حساس است. خوب، ایدئولوژی اسلامی هست، برنامه و مکتب وجود ارد، اما مکتب رهبر مـی خواهد، امـام می خواهد، که هم امت را بسازد و هم ایدئولوژی امـت و مـحتوای مـکتب را از میان کتابها و از گوشه معابد بیرون بیاورد و در بطن جامعه وارد کند. امـام خـمینی رهـبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران شـخصیتی نـیست که بـتواند زندگی و حالات سیاسی، اجتماعی و کمالات معنوی و فضأل اخلاقی وانسانی او را بررسی کرد
امـام خمینی و دوران رهبری دوران رهبری امام را از جهتی می توان بـه چـهار دوره تـقسیم نمود که هر دوره ای برایخود ویژگی خاص به خود را دارد:
1 - دوره اول ایـن دوره از سال 41 پس از تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی آغاز گـردیده و با قیام15 خرداد و سخنرانی معروف روز عاشورای امام، عـلیه شـاه، وتوجه دادن مردم به جنایات رژیم و دستگیری و زندانی شـدن امام سپس آزادی او از زندان و بالاخره خطابه معروف ایشان در قـم در 4 آبـان 43 عـلیه کـاپیتولاسیون، و دستگیری مجدد اودر 13 آبان 43 و تبعیدشان به ترکیه خاتمه یافت.
اما در این دوره از مبارزه به چهار اقدام اساسی دست زده است:
1 - بـا تحریم تقیه که در طول سالیان متمادی، مهمترین مانع در راه مـبارزات مـستقیم و خشونتآمیز مردم با رژیمهای خودکامه و در عـین حـال دسـتآویزی برایسازشکاران بود آن را از سر راه حرکت و مـبارزه اسـلامی برداشت، و با فتوایتاریخی خود مبنی بر این که :
تـقیه حرام است و اظهار حقأق واجب «ولو بلغ ما بلغ»این مانع عمده را برطرف ساخت.

منبع:اندیشه قم

X