انـقلاب اسـلامی بـی شک یکی از بزرگترین انقلابهای تاریخ و یکی از درخـشان ترین صـفحات تـاریخ اسلام است که بعد از ظهور خود اسلام و مـوج آغـازین آن کمتر نظیر دارد، از اسلام الهام گرفت و ما روی این مسئله ایستادیم و باید هم بایستیم حالا انقلاب مشروطه ما تا چه اندازه به اسلام متکی بود، نهضت ملی ماجرای نفت در درونش از رهبران روحانی و مذهبی ما الهام می گرفت، مـاجراهای قـبلی مـثل مسئله تحریم تنباکو و مسأل دیگر تا چه اندازه از روحانیت و از اسلام الهام می گرفتند خود یک مسئله است.
از درون یک حرکت قهقرایی، ارتجاعی، هبوطی و انحطاطی که امت و جـامعه اسلام می پیمود، ناگهان یک ضربه می خورد و یک موج به وجود مـیآمد و مـجددا مقداری این منحنی که سیر نزولی داشت قوس صعودی پـیدا مـی کرد و بـعد قـوسش را به طور مستقیم طی می کرد و باز به تـدریج گرفتار انحطاط می شد و مجددا یک حرکت دیگر از بطن اسلام و روحـانیت بـر مـی خاست و دوبـاره سـربلند می کرد و به خود میآمد.
عـوامل مـخالف بـه اندازه شدت و قدرت خود مجددا این موج را فرو می بردند و کم کم فروکش می کرد تا اینکه به این انقلاب اسلامی رسید.
این انقلاب دیگر به این سادگی ضربه پذیر نبود.
خـیلی تلاش کردند در جریان انقلاب اسلامی که با ایسمهای و مکتبهای دیـگر، بـا مـنحرف کـردن جـاده، بـا نـوعی زیر بار رفتن و تا مـرحله ای از انقلاب را پذیرفتن و سازش کردن و تسلیم شدن، انقلاب را منحرف کنند.
آنـقدر چهره های ناباب از همان درون بر سر راه انقلاب اسلامی پیدا شـدند که می خواستند باز در همان موج خشماگینش آن را متوقف کنند، مـنحرف سـازند و کـم فروغ نمایند؛ ولی منبع حرکت آنچنان قدرت داشـت و رهبری آنچنان عظیم بود که در برابر این موجهای مخالف و انحرافی و سازشکار مقاومت می کرد.
واقـعا تـحلیل تـاریخ پـیشرفت انقلاب اسلامی برای آینده های تاریخ بـسیار بـسیار جـالب است. گاهی انقلاب ما بر سر دوراهیهای حساسی قـرار مـی گرفت کـه اگر کوچکترین ضعفی به خرج داده شده بود و آن هـوشیاری امـام نـمی بود و همبستگی و بیداری امت وجود نمی داشت، خیلی ساده و زود ضربه می خورد. خلاصه اینکه به نظر می رسد اسلام با تـمام ذخایر و قدرتش به میدان آمد و توانست سنگر طاغوت را درهم بریزد و انقلاب را پیروز کند.
الف.نقش روشنگریهای اسلامی :
خود حرکت اسلامی و ایدئولوژی اسلام از موثرترین علل و عوامل بود.
در جـریان حـرکتی کـه از سال 42 آغاز شد، روشنگریهای اسلامی که انجام گرفت، کتابها و مقالاتی که قبل از 15 خرداد و مخصوصا بعد از 15 خـرداد 42 در بـین جـامعه مـا منتشر شد، یعنی برای مردم جـامعه مـا تـفسیر شـد کـه اسلام چه می گوید و قرآن چه می خواهد و تـاریخ اسـلام به چه درسی می دهد و چگونه حرکتی به وجود میآورد، ایـن قـدمها بـرای سازندگی افکار نسل ما بسیار موثر بود. ما که خـودمان در طـول ایـن بـیست و پنج سال اخیر با حرکت فکری اسلامی دانـشجویان و جـوانان رزمـنده خودمان تماس مستقیم داشتیم، این مسئله را احساس می کردیم.
اگـر بـیست سـال قبل سراغ اسلام را در دانشگاه می گرفتید، تعداد انگشت شماری را از بین دانشجویان پیدا می کردید که اسلام را بـه عـنوان یـک مکتبی که بتواند در دنیا انقلابی را رهبری کند، پـذیرفته بـودند. تـعداد بـسیار مـحدود بـود. نـسل جـوان ما در دبـیرستانها و دانشگاهها و دیگر قشرهای اجتماعی، نسبت به اسلام بـیگانه بـود و رابـطه اش با اسلام بسیار ضعیف بود.اما حرکت خلاقی برای معرفی و شناساندن اسلام به نسل جوان ما به وجود آمد.
اگر در همین تاریخ بیست ساله اخیر آمارگیری کنیم می بینیم تعداد کتابهایی که درباره معرفی اسلام به زبان روز، به زبان جوانها و بـه زبـان نـسل مـعاصر نـوشته شده نسبت به تمام کتابهایی که در قـرنهای گذشته به زبان مردم نوشته شده است شاید افزون تر باشد.
الـبته، در تـاریخ اسـلام کـتاب اسلامی فراوان نوشته شد، منابع تـحقیقی اسـلامی زیـاد است، حتی کتابخانه های دنیا از آثار علمی اسـلامی پـر اسـت؛ امـا منظور من این است که در این بیست سی سال اخیر، برای نسل جوان و برای بسیج مردم، کتابهای روشنگر اسلامی بـه زبان روز در ایران ما زیاد نوشته شد. اینها برای ساختن نسل مـا و بـرای بسیج جوانان ما به سوی انقلاب و به سوی اسلام، نقشی بسیار موثر و مفید داشت.
نقشی که حوزه علمیه قم برای به وجود آوردن افکار نو اسلامی داشت و زمـینه هـای انقلاب را فراهم کرد نبایستی فراموش شود؛ نقشی که از بـیست سـال، بیست و پنج سال قبل، اساتید بزرگی همچن استاد عـلامه طـباطبایی در زمـینه های تفسیر و فلسفه و مسأل اجتماعی و تـربیت فـضلا و مدرسان بزرگ داشتند نبایستی فراموش شود؛ کارهایی کـه طـلاب و فـضلا در ایـن بیست سال اخیر به عنوان نوشتن و تحقیق کـردن در زمـینه مـطالعات اسـلامی داشـتند نـبایستی فراموش شود؛ کارهای سنگین و پر محتوایی که استاد شهید مرحوم آیه الله مطهری بـرای شـناساندن اسـلام انـجام داد کـه چـقدر بـرای بـارور کردن انـقلابمان نـقش داشـت نـباید فـراموش شود. یادم نمی رود در همان سـالهایی کـه استاد مشغول تحقیق و مطالعه در زمینه مسأل اسلامی بـود و پـی در پـی کتابهای روشنگر اسلامی منتشر می کرد، بعضی به ایـشان خـرده مـی گرفتند کـه چـرا بیشتر وقت خود را صرف مبارزات انـقلابی در صـحنه نمی کند و مرتب سرگرم مطالعه و تحقیق است. اما بـعدها دیدیم که نوع تحقیقات و مطالعات و روشنگریهایی که استاد کـرد تـا چـه حـد برای روشن کردن افکار جوانان ما و آشنا ساختن آنـها بـا اسـلام و اسـلام راستین و اصیل موثر بود. همین مایه های فـکری، خـمیری مـایه ها و مـنابع حرکت انقلابی ما بود. همین طور سـایر مـحققان و نـویسندگانی کـه در ایـن سـالهای اخـیر در این زمـینه ها کـار کـردند و چـیز نوشتند و از جمله آنها مرحوم دکتر شـریعتی بـود کـه بـرای روشـنگری نسل جوان ما کار کرد و در این زمـینه، خـطابه ها و سـخنرانیها و نـوشتارها و گفتارهای فراوان داشـت و بـرای بسیج نسل جوان و دانشجویان عزیز ما و برای ایجاد گرایش در آنها نسبت به اسلام بسیار تإثیر داشت.
بـدین تـرتیب، موجهای عظیمی برای روشنگریهای اجتماعی و فکری و اسـلامی در جـامعه ما به وجود آمد و نباید خدمات جناحهای مختلفی را که در هر حال صادقانه سعی داشتند برای تبلیغ و ترویج اسلام و تـشیع کار کنند نادیده بگیریم. محتوا و خمیرمایه و عصاره انقلاب مـا از نـظر فکر و ایدئولوژی، اسلام اصیل بود؛ اسلامی که پیغمبر آورد، اسـلامی که در قرآن ارأه شده و اسلامی که در متون صحیح و مـعتبر و سـنت پیامبر و امامان ارأه شده است. ما این انقلاب را مـرهون اسـلام اصـیل و اسلام راستین هستیم که برای ما تبیین شد و تـوضیح داده شد و اکنون بعد از پیروزی انقلاب، یکی از بزرگترین وظایف ما حمایت و پاسداری از اسلام است.
ب.نقش رهبری اسلامی:
اما اسلام منهای رهبری، منهای حرکت فکری اسلامی، منهای روشنگری اسـلامی، مـنهای کـارکردن و تبلیغ و ارشاد و راه انداختن پیروز نـمی شد. معلوم است که اسلام در قرآن و در منابع وجود دارد، اما ایـن اسـلام باید بیاید در جامعه و رهبری شود و روی آن کار شود.
بنابر این، مسئله مسئله رهبری است؛ رهبریی که با اتکای به این اسلام یک جامعه را به راه انداخت. گاهی که انسان می خواهد درباره رهـبری صـحبت کـند اصلا می ماند که چه بگوید، برای اینکه آنچنان نـقش عـظیم رهبری برای مردم روشن است که نیازی به توضیح ندارد.
بنابر این، نقش اسلام و رهبری فراموش نشود.
چـندی پیش در مجمعی که از برادران و خواهران مسلمان از کشورهای مـختلف در دبیرخانه شورا (7) تشکیل شده بود، صحبتهایی راجع به انقلاب اسلامی و نقش آن در کشورهای دیگر می شد و بنا بود که اینها سوالاتی بکنند.
بعضی می گفتند آنچه می گویید درست است، اسلام هست، ولی چه کنیم کـه رهبری مثل امام خمینی نداریم ؟ مسئله خیلی حساس است. خوب، ایدئولوژی اسلامی هست، برنامه و مکتب وجود ارد، اما مکتب رهبر مـی خواهد، امـام می خواهد، که هم امت را بسازد و هم ایدئولوژی امـت و مـحتوای مـکتب را از میان کتابها و از گوشه معابد بیرون بیاورد و در بطن جامعه وارد کند. امـام خـمینی رهـبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران شـخصیتی نـیست که بـتواند زندگی و حالات سیاسی، اجتماعی و کمالات معنوی و فضأل اخلاقی وانسانی او را بررسی کرد
امـام خمینی و دوران رهبری دوران رهبری امام را از جهتی می توان بـه چـهار دوره تـقسیم نمود که هر دوره ای برایخود ویژگی خاص به خود را دارد:
1 - دوره اول ایـن دوره از سال 41 پس از تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی آغاز گـردیده و با قیام15 خرداد و سخنرانی معروف روز عاشورای امام، عـلیه شـاه، وتوجه دادن مردم به جنایات رژیم و دستگیری و زندانی شـدن امام سپس آزادی او از زندان و بالاخره خطابه معروف ایشان در قـم در 4 آبـان 43 عـلیه کـاپیتولاسیون، و دستگیری مجدد اودر 13 آبان 43 و تبعیدشان به ترکیه خاتمه یافت.
اما در این دوره از مبارزه به چهار اقدام اساسی دست زده است:
1 - بـا تحریم تقیه که در طول سالیان متمادی، مهمترین مانع در راه مـبارزات مـستقیم و خشونتآمیز مردم با رژیمهای خودکامه و در عـین حـال دسـتآویزی برایسازشکاران بود آن را از سر راه حرکت و مـبارزه اسـلامی برداشت، و با فتوایتاریخی خود مبنی بر این که :
تـقیه حرام است و اظهار حقأق واجب «ولو بلغ ما بلغ»این مانع عمده را برطرف ساخت.

منبع:اندیشه قم


X