واکنش و برخورد بخشی، سلیقه‌ای و غیرکارشناسی با مقوله اصلاح الگوی مصرف این نگرانی را افزایش داده که این مقوله از هدف و نیت واقعی خود منحرف شده و بیش از آنکه سرآغاز تحول بزرگ اقتصادی و فرهنگی در کشور شود، صرفا هزینه‌های کشور را بدون دربرداشتن نتایج واقعی افزایش دهد
افراط و تفریط همواره از آفت‌های اقتصاد ایران قلمداد می‌شود. تسری این مسئله به مقوله اصلاح الگوی مصرف این نگرانی را دامن زده که عملا این سیاست راهبردی از همان ابتدا خلع‌سلاح شود و به سرنوشت دیگر سیاست‌های راهبردی کلان و توسعه‌ای کشور دچار گردد.

طیف وسیعی از واکنش‌ها، آنقدر دامنه و حوزه این سیاست را وسیع و گسترده می‌بینند که عملا با پیچیده کردن موضوع و گم شدن در مسیرهای انحرافی، زمینه‌های اجرای آن را از همان ابتدا از بین می‌برند. از سوی دیگر، طیفی دیگر موضوع را آنقدر محدود و کوچک می‌نگرند و آن‌را به حوزه‌های کوچک و جزئی تقلیل می‌دهند که ارزش و اهمیت مسئله را زیر سؤال می‌برند.

واقعیت این است که اصلاح الگوی مصرف مقوله‌ای بسیار وسیع و گسترده است که در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی و همچنین در ابعاد مختلف زندگی مردم و بخش‌های اقتصادی و مدیریتی عملیاتی می‌شود.

لازمه اجرای این سیاست راهبردی، در گام اول شناخت موضوع و پی بردن به اهمیت و جایگاه مصرف در توسعه اقتصادی و رفاه عمومی است. اصلاح الگوی مصرف به معنای مصرف‌نکردن نیست بلکه بهینه‌شدن مصرف با لحاظ مجموع شرایط و توانمندی‌های اقتصادی کشور است.

از منظر ادبیات اقتصادی، مصرف بالا و در عین حال اقتصادی و درست لازمه توسعه و رشد اقتصادی است. بدون مصرف، بخش‌های تولید و عرضه کالا و خدمات موضوعیت و حیات ندارد و با ضعف تولید بیکاری و فقر دامنگیر کشور می‌شود. بنابراین در کنار تشویق تولید باید بازاریابی و زمینه‌های مصرف کالاهای تولید شده را نیز تشویق کرد.

البته باید توجه کرد که تولید نیز باید اقتصادی و منطقی باشد. تولید منطقی و اقتصادی، بازار مصرف خود را نیز پیدا می‌کند. بنابراین الزام اول، درک این واقعیت است که اصلاح الگوی مصرف در خلأ و بدون توجه به تولید و عرضه صورت نمی‌گیرد؛ چه‌بسا در برخی بخش‌ها با هدف کمک به اقتصاد ملی باید مصرف بیشتر را تشویق کرد.

اما باید به این واقعیت مهم نیز اعتراف کرد که هزینه‌ای که اقتصاد ملی بابت مصرف برخی کالاها و خدمات می‌پردازد، بسیار زیاد، غیرمتعارف و ناعادلانه است؛ هزینه‌ای که نهایتا پرداخت‌کننده آن مردم هستند. در واقع ثروت کشور آگاهانه و ناآگاهانه به‌دلیل ضعف مدیریت مصرف به سرعت در حال از بین‌رفتن است؛

ثروتی که باید به سرمایه‌ پایدار کشور تبدیل شود و با مدیریت آن ارزش افزوده بالا برای نسل‌های کنونی و آینده کشور ایجاد کند. مصرف بهینه این کالاها و خدمات از سوی مردم، هم به اقتصاد ملی در حال توسعه کمک می‌کند و هم بسترساز رفاه عمومی از طریق ایجاد سازوکارهای پایدار اقتصادی است.

بنابراین، اصلاح الگوی مصرف باید از حوزه‌ها و بخش‌هایی آغاز شود که دارای 2ویژگی مهم است: اول، مشمول یارانه کلان دولتی است و دوم مشمول قیمت‌گذاری دولتی است. در واقع، با هدفمند کردن یارانه‌ها و حذف قیمت‌گذاری دولتی، اقدام اساسی و اولیه برای بهینه‌سازی مصرف برداشته می‌شود.

این مهم با توجه به نهادینه شدن الگوها و رفتارهای نادرست در اقتصاد ملی بسیار سخت، پرهزینه و زمان‌بر است.

در واقع اجرای این سیاست باید در 2سطح مدیریت کلان با بهره‌گیری از تمامی ابزارها و امکانات موجود به‌ویژه ساختارهای قانونی موجود نظیر سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی و طرح هدفمند کردن یارانه‌ها با هدف تحول ساختار اقتصادی و همچنین سطح عمومی از طریق فرهنگ‌سازی و آموزش شیوه‌های مدیریت اقتصاد خانواده مورد توجه قرار گیرد.
 


معمولاً جامعه شناسان افراد را در جامعه بر پایه سه معیار ثروت، قدرت و وجهه (پرستیژ) به سه طبقه بالا، متوسط و پایین تقسیم می کنند. این سه معیار، الگوهای متفاوتی از مصرف گرایی را برای سه طبقه به بار می آورند. هر سه طبقه، مصرف گرایی بی رویه دارند اما به شکل های متفاوت. افراد طبقه بالا با داشتن ثروت، از طریق مصرف کالاهای لوکس به دنبال پرستیژ بالا هستند. اینان خدماتی را که فکر می‌کنند قدرت و وجهه اجتماعی برایشان به ارمغان می‌آورند را هم به مقدار زیادی مصرف می‌کنند. طبقات اجتماعی بالا با پرستیژ و قدرت بالا، سعی می‌کنند با مصرف‌گرایی مفرط خود را هم طراز ثروتمندان نشان دهند. مصرف گرایی مفرط در واقع یک وسیله خود نشان دادن می شود و اعضای یک طبقه در مصرف گرایی مفرط با یکدیگر رقابت شدید دارند. این رقابت از نوع رقابتهای کاذب است.
اعضای طبقه متوسط، همیشه سعی می‌کنند خود را از طبقات بالا عقب‌ تر نبینند. اینان با درآمد کمتر به رقابت با طبقه بالا می پردازند. بازار برای تشفی کردن آنها، اجناس ظاهراً لوکس، ارزان به وفور در اختیار آنها قرار می‌دهد. پس از خرید چنین کالاهایی است که از لحاظ روانی یک رضایت مندی کاذب به آنها دست می دهد. اعضای این طبقه اجتماعی به لحاظ کمی بیشترین مصرف را در جامعه دارند. همچنین بازار به خرید آنها وابسته است زیرا تعداد افراد این طبقه در جوامع بیش از اعضای طبقات دیگر است و لذا حجم خرید بالایی دارند.
اعضای طبقه پایین با درآمدکم، با توجه به مصرف‌گرایی دیگر طبقات و با توجه به وفور کالا و خدمات در بازار، در تلاش است که بهر وسیله، سهمی از کالا و خدمات در بازار، در تلاش است که بهروسیله، سهمی از کالا و خدمات را بخود اختصاص دهد. ترس از کمبودها و عدم امنیت اقتصادی برای خانواده او را به خریدی بی رویه و انبارگونه وامی دارد. خرید اعضای این طبقه عمدتاً خرید کالاهای ضروری، مربوط به بقاء بیولوژیک است. بازار، مازاد بر مصرف طبقة ‌عمدتاً خرید کالاهای ضروری، مربوط به بقاء بیولوژیک است. بازار مازاد بر مصرف طبقه متوسط را به این طبقه انتقال می دهد. در واقع الگوی مصرف گرایی طبقات پایین، یک نوع سودسازی سرمایه دار از سرمایه بالقوه تلف شده است زیرا اگر طبقه پایین نبود، سرمایه دار مجبور به از دست دادن مازاد کالاهای مصرفی طبقات متوسط بود. چنین است که اعضای طبقه پایین به مصرف گرایی انبوه عادت می‌کنند. این عادت برای او درونی شده و بخشی از فرهنگ او را تشکیل می‌دهد.


1- موضوع اصلاح الگوی مصرف، دامنه گسترده‌ای دارد و بررسی عمیق وکامل آن نیازمند تخصص وتجربه می‌باشد. از میان نمام زمینه وشاخه‌های آن، به لحاظ برجستگی وفراگیری، اصلاح الگوی مصرف در حاملان انرژی، بیش از دیگر موارد خود نمایی می‌کند ولی یافتن موارد پراهمیت دیگر ودرهمان حال از یاد رفته، دور از دسترس نیست ورسالت اهل قلم وبه ویژه دانشگاهیان وحوزویان این است که موارد فراموش شده را ازکنج تاریکی به صحنه روشنایی بیاورند.


2- اصلاح الگوی مصرف درامورمذهبی، از موارد فراموش شده است وبه لحاظ درگیر شدن با سنت‌ها وباورهای فرهنگی ومذهبی مردم، بسیار حساس می‌باشد.از یاد نبریم که شکل کنونی دسته‌ای از این باورها ورفتارها، مورد رضایت بلکه حمایت طیفی از افراد تاثیر گذار جامعه است وآنان، طبیعی است که دربرابر هر اصلاحی که اعتباراجتماعی ایشان را تهدید کند؛ پایداری ازخود نشان دهند.


3- بیان لزوم اصلاح الگوی مصرف درامورمذهبی وطرح مساله ویادآوری برخی موارد آن، نیاز مند هیچ تخصص علمی نیست.افراد با تخصص‌های گوناگون یا افراد بدون تخصص دانشگاهی نیز حق دارند ومی توانند به طرح موضوع وبیان اهمیت آن بپردازند. گرچه رسیدگی ویافتن راه حل‌ها، نیازمند بررسی همه جانبه، شجاعت و دانش لازم  است.


4- جای شگفتی است که برخی افراد ورود دانشگاهیان به مسائل مذهبی وخرده گیری آنان از پاره‌ای رفتارها وسنت‌های مذهبی مردم ونشان دادن پیشنهاد برای اثر بخش کردن آن سنت‌ها را  نمی‌پذیرند ولی به خود اجازه می‌دهند تا در هر موضوعی ورود کنند. نیک روشن است که اموردینی مانند همه امورفرهنگی و اجتماعی دیگر، در حوزه علوم انسانی – اجتماعی می‌گنجد وابراز دغدغه وبیان حساسیت وآسیب شناسی آن، بخشی از وظایف و رسالت دانشگاهیان می‌باشد.


5- متاسفانه، برخی افراد تاثیرگذار، در فرایند ایجاد ارتباط علمی با مردم، عادت کرده‌اند که مردم را همیشه مخاطبان بدهکار وتایید کننده فرض کنند و امکان واحتمال خرده گیری  از موضوعات ونشان دادن پیشنهاد از سوی  آنان را منتفی انگاشته‌اند. ازسوی دیگر خود نیز حاضر نیستند ونمی خواهند تا مسئولیتی را در راستای اصلاح امور برعهده گیرند وبدهکار مردم شوند.


6- لزوم بازتولید و بازنگری در برخی رفتارها و باورهای مذهبی، حرف تازه‌ای نیست وخوشبختانه به لحاظ بازبودن حوزه‌اندیشه ورزی در جوامع اسلامی؛ از پیشینه درازی برخورداراست. در تاریخ تحول اندیشه دینی، اندیشمندانی بوده‌اند که سخن تازه گفته ومورد اعتراض قرار گرفته‌اند ولی امروز، تنها  نام ایشان است که زیوروزینت بخش تاریخ اندیشه‌های دینی است وهمه معترفند که بالندگی دین پی آمد کوشش‌های آنان بوده است.


7- همه به یاد داریم که تا دو دهه پیش، برای نمونه قمه زنی، رواج گسترده و آشکاری داشت ولی فرهنگ سازی وممانعت‌های حکومتی ویافتن جایگزین برای آن ( اهدای خون)، آن رفتارنادرست را که درقالب سنت دینی انجام می‌شد؛ منسوخ نمود.


هدف کلی اینجانب از نوشتن مقاله بیان دغدغه، ابراز حساسیت، کوشش برای طرح یک موضوع فراموش شده، اصلاح برخی رفتارهای دینی، اثربخش کردن زحمات وهدایت کردن هزینه‌ها  در راستای اعتلای دین بوده است.


در منابع دینی این موضوع غالبا تحت عناوین اسراف و تبذیر مورد بحث قرار گرفته است که بایستی کاری اجتهادی و استنباطی در باره آن انجام شود؛ اما از آنجا که در مباحث فقهی در حد بایسته به این موضوع پرداخته نشده، لازم است هر مبلغ در حد توان وبا دقت لازم سعی کند به هر مقدار از مباحث آن دست یافت برای مردم بیان نماید.

قبل از ورود به بحث، توجه به نکته‌ای ضروری است وآن اینکه در منابع دینی معمول مباحث بسیاری از جمله بحث اسراف و تبذیر مطرح و رهنمودهایی به صورت کلی بیان و از ذکر مصادیق وارائه الگو غالبا خود‌داری گردیده است. این امر برای بعضی افراد ایجاد سؤال می‌کند که چرا این مطالب به‌صورت واضح و با ذکر مصادیق و شاخصهای روشن مطرح نگشته است.

اما باید توجه داشت که دین اسلام دینی جهانی است، دینی که از جانب خداوند برای سالیان دراز و جوامع مختلف نازل شده، تا در همه زمانها راهنمای انسانها باشد. چنین دینی اگر به مسائل مصداقی و عینی خصوصا در مسائلی که از متغیرهای بسیار زیادی برخوردار است نپردازد، نمی‌تواند از جامعیت لازم برای زمانهای مختلف برخوردار باشد؛ از اینرو در موضوعاتی از این قبیل به بیان قواعد کلی پرداخته و تعیین مصداق و نمونه‌های آن را در هر زمان به عرف یا فهم عمومی مسلمانان واگذاشته است.


علت این مطلب را باید در جهان‏بینى و اعتقادات اسلامى جستجو کرد و تبیین آن در مورد مسرفان مى‏تواند چنین باشد که خداوند امر به عدالت و احسان مى‏کند و طبعا صاحبان عدالت را دوست مى‏دارد. «ان الله یامر بالعدل و الاحسان‏» و از آنجا که اسرافکاران از این فرمان سرپیچى کرده و بیعدالتى در مصرف را پیشه خود ساخته‏اند قهرا مورد خشم و دشمنى خداوند قرار خواهند گرفت، ولى در مورد تبذیرکاران علت همدست‏بودن و شباهتشان به شیطان را از آیه شریفه مى‏توان استنباط کرد آن جا که مى‏فرماید: مبذران برادران شیطانند و تعبیر برادر در لغت عرب به معنى مشابه و نظیر هم مى‏آید و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس است، و از طرف دیگر تبذیر به معناى ضایع کردن نعمتهاى خداوند است و خود نوعى ناسپاسى است نسبت‏به آن نعمتها; و شیطان نخستین فردى است که همه چیز را نادیده گرفت و تمرد از فرمان خدا کرد و راه ناسپاسى را باز نمود، لذا آنها که مبتلا به این خصلت ناروا باشند از همکاران و همدستان شیطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شیطان یاد شده است و این است رمز تعبیر زیباى قرآن.

مصرف یک متغیر اقتصادی و پیش نیاز تولید در کشور است اما مصرف زدگی پدیده ای مضر و آسیب زا در اقتصاد ملی است. مصرف زدگی در اقتصاد مدرن نه تنها با فرهنگ اسلامی و تمدن ایرانی قرابت ندارد بلکه مخل و مضر اقتصاد ملی نیز محسوب می شود .

در مقابل مصرف زدگی و اسراف، صرفه جویی و میانه روی چیز خوبی است مخصوصا درباره این مورد مقام معظم رهبری اسراف را یک عیب ملی خواندند و با انتقاد از مصرف گرایی در زمینه های مختلف تأکید کردند: «میانه رویِ برگرفته از ماه رمضان را به صورت فرهنگ ملی دربیاوریم که در این صورت تهدیدات مکرر دشمن درباره تحریم نیز حتی در صورت اجرا شدن بی اثر خواهد بود.»


چند نکته اساسی

- میانه روی در مصرف باید به صورت یک فرهنگ درآید.

- حل مسئله مصرف زدگی در کشور ما نیازمند فرهنگ سازی است.

- صدا و سیما در این فرهنگ سازی نقش مهمی را بر عهده دارد.
 

مصرف گرایی یکی از پدیده‌های اقتصادی است که پس از انقلاب صنعتی رونق چشمگیری پیدا کرد. از جمله عوارض این پدیده می‌توان به تحدید منابع، آلودگی‌های محیط زیست و فاصله‌ی اجتماعی و تشدید رفتارهای غلط فردی و اجتماعی چون "اسراف" اشاره کرد. سؤال اساسی این است که چرا جامعه‌ی ما گرایش به مصرف‌گرایی دارد؟ چرا مصرف‌گرایی برای عده‌ای نوعی افتخار محسوب می‌شود؟ آیا میان مصرف‌گرایی و توسعه نیافتگی اقتصادی رابطه‌ای وجود دارد؟ چگونه می‌توان گرایش به مصرف‌گرایی را در سطح جامعه کاهش داد؟ چگونه می‌توان مردم را در مسیر درست مصرف کردن هدایت کرد؟ چه موانعی معضل مصرف گرایی را تشدید می‌کند؟

هنگامی که زیر بنای مناسب تولید و در‌آمدی وجود نداشته باشد و در عین حال بر مصرف تأکید شود، آسیب‌های متعددی در جامعه بروز می‌کند. در شرایط رونق اقتصادی و بالا ‌رفتن قدرت خرید مردم، مصرف‌گرایی رواج می‌یابد ولی عوامل فرهنگی در تعیین حدود آن بسیار موثرند. از جمله عوامل مهم در کنترل مصرف: تشویق مردم به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری، ارائه‌ی الگوهای صحیح مصرف و ایجاد زمینه‌ی مناسب جهت فعالیت اقتصادی‌ست. در جامعه‌ی ایران پس از انقلاب به رغم ماهیت و جهت‌گیری معنوی انقلاب، به علل مختلف ارزش‌های مادی رواج یافت و ارزش‌های معنوی را تحت الشعاع خود قرار داد. مصرف‌گرایی به صورت اخص آن در بین کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه عمدتاً بعد از جنگ رواج پیدا کرد. دولت و صاحبان صنایع ابتدا در کشورهای صنعتی و بعد در کشورهای در حال توسعه، انسان را به عنوان یک ماشین مصرف کننده مد نظر قرار دادند تا از این رهگذر به اهداف اقتصادی که همانا افزایش مداوم سود است نائل شوند. بنابراین مصرف‌گرایی، ضامن چیزی جز نیاز‌های کاذبی نیست که در خدمت صنایع و کشورهای صنعتی قرار گیرد. البته انسان نیز خود از لحاظ روانی آمادگی برای راحت‌طلبی، تجمل‌پرستی و حتی متمایز کردن خویش از افراد دیگر با در اختیار گرفتن کالاها و خدمات بیشتر دارد تا بدین وسیله شکاف بین خود و سایر گروه‌های جامعه به وجود آورد و از این شکاف برای تثبیت وضعیت اجتماعی خود استفاده کند. از آنجا که مصرف‌گرایی، برداشت بیش از اندازه‌ی هر فرد از منابع نادر و کمیاب خانواده است، لاجرم این موضوع باعث فشارهای متعددی بر خانواده خواهد شد. مصرف‌گرایی، سدی در مقابل توسعه است، زیرا مانع از سرمایه‌گذاری جهت طرح و اجرای زیر‌ساخت‌های توسعه می‌شود. هر اندازه که در درون جامعه تبلیغات ناسالم در سطح بالا و سطح فرهنگ عمومی در حد پایین باشد به همان اندازه نیز امکان پذیرش روحیه‌ی راحت‌طلبی و تجمل پرستی بیشتر است. انسان‌هایی که کمتر اعتماد به نفس داشته و کمتر در مورد نقش‌شان در درون جامعه تفکر می‌کنند، سهل‌تر پذیرای روحیه‌ی مصرف‌گرایی در جامعه هستند. اگر بتوانیم آگاهی و سطح فرهنگ عام را افزایش دهیم قادر خواهیم بود هم بهره‌وری تولید را افزایش داده و هم از مصرف‌گرایی جلوگیری کرده و لاجرم از اتلاف منابع ممانعت به عمل آورده و همین امر، منابع را به حد وفور برای گسترش ظرفیت‌های تولیدی در اختیار خواهد گذاشت. همان‌طور که بیان شد، مصرف‌گرایی سبب شکاف بین طبقات مختلف مردم است. این شکاف طبقاتی که منجر به افزایش تمایز اجتماعی شده، افزایش نفوذ فرهنگ بیگانگان را به همراه خواهد داشت. هر اندازه توزیع ثروت و در‌آمد در درون جامعه نامتوازن باشد روحیه‌ی مصرف‌گرایی رواج و گسترش سریع‌تری در درون جامعه خواهد داشت، به علاوه منبع کسب در‌آمد، عامل اساسی برای روحیه‌ی مصرف‌گرایی خواهد بود. بدین صورت در‌آمدهای کلان که از طریق کسب رانت‌های مختلف حاصل شده باشد به خاطر این که از طریق تولید حاصل نمی‌شود، روحیه‌ی مصرف گرایی را نیز سریع‌تر رواج می‌دهد. بنابراین هر گاه دگرگونی‌های اقتصادی، حقوقی، اجتماعی، کمتر باشد امکان ایجاد این رانت کمتر بوده و در نتیجه کسب ثروت‌های بی‌حساب و با‌دآورده مشکل‌تر شده و لاجرم از تجملات و لوکس‌گرایی کاسته خواهد شد. از طرفی تکنولوژی جدید نیازهای جدید خلق کرده است. نظام سرمایه‌داری بدون مصرف گرایی قادر به ادامه‌ی حیات

نخواهد بود، لذا جست و جوی بازارهای مصرف در کشورهای دیگر را در دستور کار قرار داده است. بخشی از وظائف حاکمیت، آموزش درست مصرف در سطوح مختلف آموزش اجتماعی‌ست و با این وجود هیچ تلاشی برای آموزش این مسئله در کتب درسی یا فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی مشاهده نشده، به این ترتیب ضعف آموزش، تشدید روحیه‌ی تجمل‌گرایی و مصرف‌گرایی توسط طبقه دلال و غیر مولد جامعه را به وجود آورده است. تولید در جامعه و شکل گرفتن طبقات اجتماعی،

به اضافه حضور فعال بخش‌های دلال و واسطه گر اقتصادی در جامعه‌ی ما شرایطی به وجود آورده است که حتی نظام اقتصادی را در مقابله با مفاسدی نظیر سرمایه گذاری‌های غیر تولیدی با مشکل مواجه کرده است. در این صورت اگر سیستم بتواند سمت و سوی تولید جامعه را تعیین کند و جامعه نیز از تحرک طبقاتی بازماند، قاعدتاً می‌توان انتظار داشت که الگوی مصرف در جامعه تصحیح شود و با تولید بالقوه منطبق گردد. هر گونه اصلاح در نظام مصرف باید مبتنی بر زیر ساخت تولیدی جامعه باشد و امکانی را فراهم آورد که الگوی مصرف با پشتوانه‌ی تولید تجهیز شود. مصرف گرایی، ریشه در ساختار اجتماعی دارد و نمی‌توان صرفاً یکی از نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، سیاست، اقتصاد و یا فرهنگ را مسئول چنین وضعیتی تلقی کرد. بنابراین اگر خانواده در ابداع الگوی مصرف جمع در جامعه باز می‌ماند به معنی آن است که نظام تولیدی مناسبی وجود ندارد که خانواده بتواند متناسب با آن به جامعه‌پذیری نقش‌های مصرفی در بین اعضای خود بپردازد.

از طرفی اگر پدران و مادران در نسل گذشته نسبت به فراگیری الگوهای مصرف، توفیقی نداشتند چگونه می‌توان انتظار داشت که بتوانند نسل آینده را از این فرآیند مطلع کنند و به شکل منطقی موجبات اصلاح الگوهای مصرف را فراهم آورند. بنابراین نقطه‌ی عزیمت در اصلاح رفتارهای مصرفی، هیچ‌ یک از نهادها به طور مستقل نیستند، بلکه نتیجه‌ی همگامی ساختار و ‌کارکرد‌های اجتماعی است که به شرط تمایل به سمت عقلانیت، خواهند توانست گره از معضل مصرف‌گرایی باز کنند
 


جملة «ان المبذرین کانوا اخوان الشیطان» تعلیلی است بر نهی از تبذیر، و معنایش این است که اسراف مکن زیرا که اگر اسراف کنی از مبذرین- که برادران شیطانند- خواهی شد. و گویا وجه برادری مبذرین و اسراف کنندگان با شیطان‌ها این باشد که اسراف‌کاران و شیطان از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو برادر مهربان هستند که همیشه باهمند، و ریشه و اصلشان هم یک پدر و مادر است همچنان که آیة شریفة «و قیصنا لهم قرناء»، و آیة «احضروا الذین ظلموا و ازواجهم» (که مقصود از ازواج در اینجا همان قرناء در آیه قبلی است) و آیة «و اخوانهم یمدونهم فی الغی ثم لایقصرون» همین معنا را می‌رساند. و از همینجا معلوم می‌شود که تفسیر آن مفسر که آیه را به قرین و دوستان شیطان‌ها، تفسیر کرده بهتر است از تفسیری که دیگری به معنای اتباع و پیروان شیطان گرفته است.

و مراد از کلمة شیطان در جملة «و کان الشیطان لربه کفوراً» همان ابلیس است که پدر شیطان‌ها است، و شیطان‌ها ذریه و قوم و قبیلة او هستند، بنابراین، لام «شیطان» لام عهد ذهنی است و همچنین می‌شود لام را لام جنس بگیریم که مراد از شیطان، جنس شیطان باشد و به هر حال کفر ورزیدن شیطان نسبت به پرودگار خود از این جهت است که او نعمت‌های خدا را کفران نموده و آنچه از قوه و قدرت و ابزار بندگی از جانب خدا به او داده شده، همه را در راه اغواء و فریب بندگان خدا و وادار کردن آنان به نافرمانی و دعوتشان به خطاکاری و کفران نعمت مصرف می‌کند.

و از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که چرا اول شیطان را به صیغه جمع (شیاطین) و بعداً به صیغه مفرد (شیطان) آورد، آیة کریمه ابتدا خواسته بفهماند که هر اسراف کننده‌ای برادر شیطان خویش است، پس همة اسراف‌کاران برادران شیطانهایند
 


 


انضباط اقتصادى و مالى یعنى مقابله با ریخت و پاش، زیاده روى و اسراف. ریخت و پاش مالى و زیاده روى در خرج کردن و زیاده روى در مصرف، به هیچ وجه صفت خوبى نیست. نه اسمش جود و سخاست و نه کرم و بزرگ منشى است. فقط اسمش «بى‌انضباطى اقتصادى و مالى» است. کسانى که بى‌خود خرج مى‌کنند؛ زیادى خرج مى‌کنند و زیادى براى خودشان مصرف مى‌کنند و رعایت موجودى جامعه را از لحاظ امکانات اقتصادى نمى‌کنند، انسانهایى هستند که از نظر من بى‌انضباط از لحاظ امکانات اقتصادى و مالى هستند. اگر چنین وضعیتى ادامه پیدا کند، این ملت کارش مشکل خواهد شد. به کسانى که بى‌خود خرج مى‌کنند، اگر بگوییم شما چرا این قدر خرج کردید و چرا این میهمانى بى‌خود و بى‌جهت را با این همه ریخت و پاش ترتیب دادید؟ مى‌گویند داریم و مى‌کنیم! آیا این دلیل کافى است که دارم و مى‌توانم خرج کنم؟ نه؛ این دلیل به هیچ وجه دلیل قانع کننده‌اى نیست. باید به قدر نیاز و حاجت، خرج و مصرف کرد. بخصوص کسانى که اموال عمومى را مصرف مى‌کنند. آنها هم مانند کسانى که اموال خودشان را بى‌حساب و کتاب خرج مى‌کنند، مخاطب این مطلبند و نباید زیادى مصرف کنند.بعضى افراد، پولدارند و درآمدى ان‌شاءالله از راه حلال دارند - آنها که از راه حرام کسب درآمد کنند که وضعشان بدتر است - اینها هم اگر در خرج کردن و وضع زندگى و تجملات بیهوده و بى‌جا و اعیان منشى، ریخت و پاش و اسراف کنند، بى‌انضباطى مالى و اقتصادى انجام داده‌اند. این کارها اسمش ریخت‌وپاش است و ریخت‌وپاش امرى نکوهیده و ناپسند است. این کارها زندگى دیگران را از لحاظ روانى مختل مى‌کند. شما مثلا مبالغ زیادى مواد خوراکى در فلان مهمانى معمولى مصرف مى‌کنید؛ در حالى که لازم نیست و در کنار شما و در همسایگى شما در یک محل دورتر، ولو در اقصى نقاط کشور، کسانى به این مواد غذایى براى ادامه‌ى زندگى خود و فرزندان و عزیزانشان نیاز مبرم دارند. آیا این کار در چنین شرایط کار درستى است؟ پس در اموال شخصى و مالى که از راه حلال هم به دست آمده باشد، ریخت‌وپاش غلط و خلاف انضباط است. کسانى که اموال دولتى را مصرف مى‌کنند، دیگر بیشتر. من از مسؤولین امور مى‌خواهم جدا در زمینه‌ى مصرف اموال عمومى، در جاهایى که اولویت ندارد - ولو ممکن است مورد نیاز هم باشد، اما نیاز درجه‌ى یک نیست - خوددارى کنند. آن جایى که امر دایر است بین نیاز با اولویت و نیاز بى‌اولویت، خوددارى کنید. آن جایى که نیاز نیست و حاجت نیست، حتما مصرف نشود. آن جایى که حاجت هست، اما حاجت بالاترى نیز هست آن‌جا هم مصرف نشود و این امکان مالى در حاجت برتر و بالاتر مصرف گردد
 

الگوی تولید و الگوی مصرف؛ تأثیر یا تأثر
به‌سختی می‌توان نوع و میزان تعامل میان قالب‌های نسبتاً پایدار هریک از بخش‌های تولید و مصرف را بر یکدیگر معلوم نمود. اگر تولید و عرضه‌ی محصول به جامعه، پاسخی به خواست پیدا و پنهان مصرف‌کنندگان باشد، الگوی تولید را نیز تحت تأثیر الگوی مصرف خواهیم دانست. در عین حال نمی‌توان از نظر دور داشت که الگوی عرضه شده از جانب تولیدکننده، نقش غیرقابل انکاری در شکل‌گیری نوع و حجم مطالبات جامعه‌ی مصرف‌کنندگان داشته و می‌تواند هوشمندانه آن را در جهت منافع اقتصادی(یا غیراقتصادی) خود برانگیزد. جریان مد و اثرگذاری بر سلیقه و ذائقه‌ی مصرف‌کننده اساساً در همین راستا شکل می‌گیرد و مصرف‌کننده به‌سوی استفاده و مصرف شکل، نوع و حجمی از کالا سوق می‌یابد که برنامه‌ریزان نظام تولید آن را پیش‌بینی کرده، در آن جهت گام برداشته‌اند؛ برنامه‌ریزی‌ای که معمولاً به مدد شیوه‌های تبلیغ آشکار و پنهان، به توفیقات جدی دست می‌یابد. بنابراین تلاش برای اصلاح الگوی مصرف، بایستی با توجه به این تعامل دوسویه صورت گیرد
 


 

X