غار علي‌صدر تنها غار تالابي ايران و از معدود غارهاي آبي جهان است. اين غار در ارتفاعات ساري قيه نزديك روستاي عليصدر (يا علي سرد) شهرستان كبود راهنگ (استان همدان) واقع شده است. ارتفاع غار از سطح دريا ۲۱۰۰ متر است. محوطه غار دالان‌هاي پيچ در پيچ و دهليزهاي متعددي دارد.

     از مجموعه رشته آبها، درياچه بزرگي در درون غار بوجود آمده و از اين رو نفوذ به عمق غار تنها با قايق ميسر است. غار علي‌صدر يكي از ديدني‌هاي جهانگردي استان همدان است.

زمين شناسان قدمت سنگهاي اين غار را به دوره ژوراسيك از دوران دوم زمين شناسي (۱۹۰-۱۳۶ ميليون سال قبل) نسبت مي‌دهند

مردم روستاي علي صدر و روستاهاي اطراف، از قديم الايام به وجود اين غار پي برده بودند و از آب آن بهره برداري مي‌كردند. تا اينكه در۵ مهرماه ۱۳۴۲ شمسي گروهي ۱۴ نفره از اعضاي هيئت كوه نوردي همدان، غار علي صدر را مورد بازديد و كاوش قراردادند و توانستند با وسايل ابتدايي، مانند فانوس و تيوپ لاستيكي، مسافتي از غار را طي كنند. در سال ۱۳۴۶ با پخش خبر كشف اين غار شگفت انگيز و بي انتها درسطح رسانه‌هاي ملي، سيل محققان، كوه نوردان و علاقه مندان به آثار طبيعي به سوي آن سرازير شد.

 

در سال ۱۳۵۲ كوه نوردان همدان دهانه و ورودي غار را به قطر ۵۰ سانتي متر تعريض كردند و از سال ۱۳۵۴ استفاده عمومي از غار عليصدر آغاز شد. از آن روز تاكنون جهت سهولت بازديد و رفاه حال گردشگران كارهاي زيادي درون غار انجام شده كه علاوه بر افزايش طول مسير آبي براي قايقراني، مسيرهايي در خشكي به مسير بازديد افزوذه گشته كه مناظر جديد و بديعي را در جلوي ديدگان مشتاق گردشگران قرار مي‌دهد.

 

دهانه اصلي غار عليصدر در روستاي عليصدركه مربوط به شهرستان كبود راهنگ مي‌باشد قرار دارد۰ هم چنين اين غار در فاصله ۷۵ كيلومتري شمال غربي همدان در كوههاي زاگرس مطابق طول جغرافيايي ۱۵٫۳ درجه و ۳۵٫۱۸ درجه و عرض جغراقيايي ۱۸٫۸ درجه و ۴۸ درجه و ارتفاع ۱۹۸۰ متر از سطح دريا واقع شده‌است. اين منطقه داراي آب و هواي نيمه خشك است و ميزان متوسط بارش سالانه ۳۰۰ ميلي ليتر است. رشته عليصدر قسمتي از واحدهاي شكل گرفته درغرب ايران موسوم به تشكيلات متعلق به دوران ژوراسيك است و با رشته‌هاي متناوب از شيستها و سنگهاي شني در لا به لاي پايه آن و يك رشته از تركيبات آهكي كه مثل خاك رس خاكستري تيره بوده و به صورت لايه‌هاي نازك روي شيستها قرار گرفته و يك لايه سبكتر از كريستالهاي آهكي در بالا قرار گرفته‌است كه محصول تغييراتي است كه ناشي از حرارت و فشار بالا مربوط به فعاليتهاي آتشفشاني در غرب رشته كوه عليصدر است.

منبع : پايگاه جامع ايران گردي و جهان گردي


درياچه ها :

شورابيل : اين درياچه قبلاً بسيار شور بوده است ولي امروزه با افزوده شدن آب شيرين از شوري آن كاسته شده ، بطوريكه نوعي ماهي در آن پرورش داده مي شود . اين درياچه داراي امكانات تفريحي ، ورزشي و فرهنگي بسياري از جمله قايق راني ، پيست دو و ميداني ، دوچرخه سواري ، باغ وحش ، هتلهاي مجهز و زيبا، مجموعه شهر بازي براي بچه ها ، رستوران در وسط درياچه و ... است . اين درياچه در 48 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل بطرف خلخال در يكي از دره هاي كوهستان با غيروو در ارتفاع 2500 متري از سطح دريا با مساحتي بالغ بر 210 هكتار و عمق متوسط پنج متر يكي از زيباترين و ديدني ترين درياچه هاي ايران مي باشد . در حال حاضر نوعي ماهي قزل آلاي رنگين كمان كه از زمره بهترين نوع ماهيان دنيا مي باشد در آن پرورش داده مي شود كه هر ساله تعداد زيادي از مردم جهت ماهيگيري و كوهنوردي و استفاده از مناظر بديع و بي نظير منطقه و هواي خنك و مطبوع آن به درياچه روي مي آورند .

چشمه ويلا دره گازدار (ويلادرق) : اين چشمه در روستاي ويلادرق و در ارتفاع 1800 متري از سطح دريا واقع شده است . دبي آن 18 ليتر در ثانيه و بصورت دائمي و سرريز در جريان است . دماي آن 18 درجه سانتيگراد و مزه اي كمي ترش و ظاهري شفاف و بي بو مي باشد . كاتيون و آنيونهاي موجود در آن بي كربنات و كلسيم است . هدايت الكتريكي آن براي 25 درجه حرارت 600 است . PH آن 2/5 و تركيب آن بيكربنات كلسيم است . از آب اين چشمه براي مداواي سنگ كليه و تقويت اعصاب و درمان عوارض دستگاه گوارش استفاده مي شود .

درياچه نئور : اين درياچه در فاصله 42 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل در ارتفاع 2480 متري از سطح دريا قرار دارد. راه اصلي دسترسي درياچه جاده روستائي آسفالته به طول 13 كيلومتر مي باشد كه از كيلومتر 29 جاده بين شهري اردبيل – خلخال در محل قريه بودالالو بطرف شرق منشعب مي شود . اين درياچه با متوسط 257 هكتار مساحت بزرگترين درياچه آب شيرين استان مي باشد . در حال حاضر نوعي ماهي قزل آلاي رنگين كمان كه از زمره بهترين نوع ماهيان دنيا مي باشد . در آن پرورش داده مي شود كه هر ساله تعداد زيادي از مردم جهت ماهيگيري و كوهنوردي و استفاده از مناظر بديع و بي نظير منطقه و هواي خنك و مطبوع آن به درياچه روي مي آورند. گونه هاي جانوري آن شامل: خرس قهوه اي – گرگ – روباه – خوك – مار – مارمولك – قورباغه – اردك – خوتكا – آنقوت – كبك – چكاوك – چنگر – بلدرچين – عقاب طلايي – زاغ و انواع پرندگان گنجشك سان مي باشد .


گنبدي است در جهت شمالي امامزاده جعفر(ع) به ارتفاع شانزده متر كه در نهايت دقت و هنر ساخته شده است و بسيار زيباست. آجرهاي ظريف چنان روي هم كار گذاشته شده كه گويي بين آجرها گچ و باصطلاح ملاطي نيست و چنان گرد و مخروطي بالا رفته است كه گويي قالب ريخته اند.

به نظر مي رسد در حدود 446 هجري قمري (979 سال پيش) شاخته شده است. در كتيبه اي كه دارد الامير الاجل ابوالشجاع خوانده مي شود. معلوم نيست كه نام باني يا لقب اوست. در داخل گنبد قبري ساده است كه با اين گنبد عالي تناسب ندارد. اگر تاريخ بناي گنبد چهل دختر را صحيح تصور كنيم با زمان حكومت سلاجقه و پادشاهي طغرل بيگ از 429 تا 465 هجري قمري مطابقت مي كند كه منتهي به سلطنت آلپ ارسلان مي گردد. آيا طغرل بيگ براي مدفن خود اين گنبد را كه شاهكار ساختماني است بنا كرده است؟ علت تسميه آن به چهل دختر چيست؟ آيا طغرل بيگ پس از به زني گرفتن دختر خليفه و مراجعت از بغداد و درآمدن به ري آنجا وفات يافته است و آيا جسدش را به دامغان آورده و در اينجا دفن كرده اند؟


در زمانهاي مختلف مكانهايي جهت امور نظافت ايجاد مي كردند كه به گرمابه يا حمام معروف بوده است. در شهر دامغان نيز اين گونه مكانها چه در گذشته و چه در حال ايجاد گرديده كه يكي از آنها حمام خوريا است. حمام خوريا در تكيه خوريا و نزديك مسجد جامع دامغان واقع شده است و شامل دو قسمت مردانه و زنانه مي باشد. در قسمت گرمابه خزينه وجود داشته و نمازخانه كه اكنون نيز هست و راه پله اي كه به آب انبار تكيه خوريا راه داشته به طوريكه يك شير آب آشاميدني نيز در اين قسمت وجود داشته تا مردم بتوانند آب را به راحتي مورد استفاده قرار دهند كه اكنون مسدود شده است.

در بالاي سر درب قسمت ورودي مردانه و زنانه سنگي نصب است كه در آن آمده باني حمام حاج مصطفي خان سنه 1329 ق. اين حمام در حال حاضر سالم است و هنوز از آن استفاده مي شود البته نه به صورت هميشگي و دائم در مواقعي كه مشتري داشته باشد به خصوص جمعه ها مورد استفاده قرار مي گيرد.


نويسنده: سركار خانم زهرا امينيان (دبير دبيرستانهاي دامغان)


 


در جنوب روستاي مهماندوست و بين مهماندوست و روستاي امام آباد ساختمان آجري بدون سقفي است كه در سال 490 هجري قمري ساخته شده است. در آجر كاري آن دقت و مهارت عجيبي به كار رفته است كه هم اكنون پس از 935 سال تيزي لبة تزئينات قرنيز با آن همه پيچ و خم آن از مسافت چندين متري پديدار و مشخص است و در تزئينات آجري آن خصوصاً حاشيه قرنيزهاي بالاي آن قطعات بزرگ آجر را طوري تراشيده اند كه گويي مانند چوب به وسيله اره كار كرده باشند و تمام پيچ و خمها و چين خوردگيهاي آجرها را با لبه هاي تيز از كار درآورده اند. تاريخ بنا با زمان سلطان سنجر سلجوقي مطابقت دارد. معلوم نيست كه چرا اين بنا سقف ندارد. مردم محل آن را امامزاده قاسم مي گويند، و مي گويند سابقاً براي اين برج سقف ساخته اند ولي پس از گذشت شبي، صبح ديدند سقف ندارد!


قلعه گردكوه در غرب دامغان و در نزديكي روستاي قدرت آباد واقع شده است. فاصله اين قلعه تا روستا 8 كيلومتر و تا دامغان حدود 15 كيلومتر مي باشد ديواره هاي اين قلعه از جنس سنگ و گچ مي باشد كه آنرا احاطه كرده اند. اين قلعه داراي سه آب انبار مسقف مي باشد كه در قسمت جنوبي دژ واقع شده و هر سه به هم راه دارند آب آنها از چشمه پيخار به وسيله جويي كه قبلاً وجود داشته تامين مي شده است. گردكوه به شكل گنبد مي باشد و احتمالاً به همين خاطر آن را بدين نام ناميده اند. اين قلعه در شاهنامه فردوسي با نام دژ گنبدان آمده است و شاعر در چندين مورد بدان اشاره كرده است، از آن جمله آمده است كه اسفنديار فرزند گشتاسپ مدتي به فرمان پدرش در اين قلعه زنداني بوده است:

بر دندش از پيش فرخ پدر                                    سوي گنبدان دژ پر از خاك و سر

     شهرت گردكوه بيشتر به دوران اسماعيليه بر مي گردد. به زماني كه حسن صباح و فدائيان بي باكش با كاردهاي زهر آلودشان وحشت به جان تمامي حكام و فئودالهاي سلجوقي انداخته بودند. در آن دوره فردي به نام رئيس مظفر حاكم دامغان بود وي دعوت حسن صباح را پذيرفت و از آنجا كه فرد ثروتمندي بود قلعه الموت را به مبلغ سه هزار دينار خريد و به حسن صباح داد او همچنين نامه اي به بركيارق پادشاه سلجوقي نوشته و از او خواست كه قلعه گردكوه را به او ببخشد شاه سلجوقي نيز موافقت كرد و قلعه را به وي داد. رئيس مظفر در راه آبادي اين قلعه تلاش زيادي كرد و تمامي ثروت خود را در اين راه خرج كرد. وي قلعه را كانون تبليغ فرقه اسماعيليه كرده بود و هيچ كمكي را از آنها دريغ نمي كرد.

 هنگامي كه در سال 500 ه.ق قلعه الموت به وسيله ارتش سلجوقي محاصره شده بود، حسن صباح كودكان و فرزندان خود را به گردكوه نزد رئيس مظفر فرستاد تا از آنها مراقبت كند. رئيس مظفر 40 سال در گردكوه زندگي كرد و خدمات زيادي براي حسن صباح انجام داد. با ظهور فتنة شوم مغول گردكوه وارد مرحله تازه اي شد. پس از حمله هلاكو به ايران بسياري از قلعه هاي اسماعيليه به خاطر خيانت خورشاه آخرين حاكم اسماعيليان يكي پس از ديگري فرو ريختند. ولي اسماعيليان گردكوه تسليم مغولان نشدند و علاء الدين محمد حاكم دژ مردانه در برابر لشكر مغول ايستاد و در يك شبيخون در سال 651 ه.ق 100 نفر از مغولان را كشت. اين قلعه مدت بيست سال در محاصره مغولان بوده تا اينكه در زمان آباقا خان اين دژ سقوط كرد و تمامي ساكنان آن كشته شدند و دژ كاملاً ويران گرديد. اين دژ حدود دويست سال در تصرف اسماعيليه بود و آخرين قلعه اي بود كه سقوط كرد. پس از سقوط اسماعيليه گردكوه به دست حكام مغول افتاد در سال 786 ه.ق فردي به نام امير ولي در يك درگيري با سپاه تيمور لنگ، گردكوه را از تيموريان گرفت و جزء قلمرو خود قرار داد. ولي اندكي بعد در استرآباد از لشكر تيمور شكست خورده و زن و فرزندانش را به گردكوه آورد و خود فرار كرد. از سال 800 ه.ق قلعه رو به ويراني نهاده و اهميت خود را از دست داده است.


اين همان مسجدي است كه مقدسي نوشته است، در كوچه قمسجد جامع دامغانرار دارد. در ورودي مسجد جامع و مدرسه حاج فتحعلي بيك كه مدرسه پامنار مي گويند زير گنبد بزرگ خشتي كه «قيصريه» مي نامند روبروي هم است كه مدرسه در سمت شمال و مسجد در جنوب گنبد است و راه عبور است و درب ديگري هم مسجد دارد كه در محله «خوريا» است از درب قيصريه بدالاني وارد مي شويد طرف راست، مدخل مناره و در سمت چپ دري است كه به حياط كوچكي كه گودتر از سطح دالان است و دو پله دارد وارد مي شود و در جهت شرقي اين محوطه مسجدي است كه از سطح محوطه قريب چهار متر پايين تر است و آن را مسجد زيرزميني مي نامند و در تابستان سرد است.

اين مسجد داراي 35 متر طول , 18 متر عرض و دو رديف ستون است كه روي ستون‌ها سقف‌هاي مدور آجري كار شده است و فواصل آجرها نيز با گچ بند‌كشي شده است. دالان ورودي به صحن مسجد كه داراي 38 متر درازا و 36 متر پهنا است, منتهي مي‌شود. ضلع جنوبي صحن داراي سه ايوان است كه ايوان وسط آن مرتفع‌تر و عريض‌تر از ايوان‌هاي طرفين است. محراب در همين ايوان واقع شده است. دهانه اين ايوان هفت متر و درازاي زير سقف 16 متر است.اين مسجد در ضلع غربي و شرقي خود دو شبستان دارد كه چند سال پيش مرمت و بازسازي شده است.

مناره مسجد جامع:

در ورودي آن در سمت چپ ضلع غربي دالاني است كه از طرف «قيصريه» وارد مي شوند. ارتفاع آن از سطح زمين 75/26 متر است و مقداري از قاعده آن در خاك و بين ساختمانهاي متصل به آن است. قطر پايين آن 5/13 متر و بالاي آن در جايي كه كلاهك شروع مي شود 85/6 متر است كتيبه اي آجري قريب ده متر بالاتر از زمين دارد كه قسمتي از آيه نور در آن آمده است. در اسفند ماه 1311 شمسي برقي به مناره اصابت كرد و مانند ماري به آن پيچيد. روكاري ظريف آن را مقداري خراب كرد كه بعداً تعمير كردند. گفته مي شود در حوالي سال 500 هجري قمري (925 سال پيش) ساخته شده است.


HTML clipboard

ابوالحسن علي بن مهزيار از اعاظم اصحاب ائمه‏ي اطهار است، سلام الله عليه. حضور پرنور ثامن الائمه و ضامن الائمه ابوالحسن بن موسي و حضرت ابوجعفر ثاني و محمد بن علي و امام همام ابوالحسن الثالث علي بن محمد عليهم الصلوة و السلام را دريافته... عدالت و صحت عقيدت و صدق لهجت اين بزرگوار مورد انفاق است و معتقد اجماع، اصلا از تخمه‏ي عجم و مردم ايران به شمار مي‏آيد. پدرش، مهزيار، كيش ترسا داشته و در بلده‏ي دورق مي‏نشسته از توابع ملك اهواز. او را توفيق الهي نصيب افتاده و به شرف اسلام فايز گشت. بعضي گفته‏اند پسرش علي نيز به اصغر سن و حداثت عمر مسلمان شد و به حق اهل بيت (ع) معرفت به هم رسانيد...»
علي بن مهزيار از سوي امام رضا (ع) و امام جواد (ع) مقام نمايندگي و وكالت در نواحي جاجرم را داشته و تأليفات و كتب متعدد از وي بر جاي مانده است
توصيف كلي بنا: مقبره‏ي علي بن مهزيار در دو كيلومتري شرق جاجرم و در ميان قبرستان شهر قرار دارد. گويا در گذشته علاوه بر اين بنا چند بقعه‏ي تاريخي ديگر نيز در اين محل وجود داشته كه امروزه‏ي اثري از آنها بر جاي نمانده است
بنا داراي پلان مربع و عبارت است از يك اتاق كه در ارتفاع چهار و نيم متري به وسيله‏ي چهار ترمبه‏ي عميق و چهار طاقنماي تزييني
به هشت ضلعي تبديل شده و گنبد بنا بر روي آن استوار شده است. در هر ضلع و در فواصل بين ترمبه‏ها پنجره‏اي براي تأمين نور فضاي داخل تعبيه شده است.
ورودي بنا در ضلع شمالي آن قرار گرفته و در بالاي آن تزيينات مقرنس كاري به چشم مي‏خورد. اتاق مقبره در پشت اين ورودي واقع است. به طور كلي فرم بنا به شكل چهار طاقي است كه چشمه‏ي طاق‏هاي شرقي و غربي آن مسدود شده است.
صنيع الدوله در توصيف قبر موجود در داخل اين بقعه آورده است:... «شكل قبري كه سه ذرع طول و يك ذرع و سه چارك عرض دارد و در بقعه موجود است و در بالاي قبر آجرهاي كاشي سبز ممتاز نصب كرده‏اند و آيات شريفه‏ي قرآني به خط ثلث با گل و بوته بر روي آجرها برجسته رسم شده، اما چون افاغنه اين آجرها را خراب كرده و در ثاني رسم نموده‏اند از ترتيب افتاده و آيات مباركات خوانده نمي‏شود.»
همچنين كلنل ييت، كه گويا از آخرين افرادي بوده كه كاشي‏ها را در اين بنا ديده است، در توصيف اين كاشي‏ها آورده است: «... در اين بنا نوشته‏اي كه روي آن نام اين شخص ذكر شده باشد وجود نداشت. در اين جا تنها نكته‏ي جالب براي ما اين بود كه اين قبر تا ارتفاع دو متر و ده سانتيمتر و يا دو متر و چهل سانتيمتري از كاشي‏هاي آبي رنگي، كه آيه‏هاي قرآن با خطوط درشتي روي آنها نقش شده بود.، پوشيده بود. اين كاشي‏ها 45 تا 60 سانتيمتر عرض داشتند و خيلي خوب ساخته شده بودند. به نظر مي‏آمد كه اين كاشي‏ها را از بناي ديگري برداشته و در اين جا نصب كرده باشند؛ زيرا بيشتر آنها به طور وارونه و يا غير منظم كار گذاشته شده بودند. به طور كلي بر روي اين كاشي‏ها نتوانستيم تاريخي پيدا كنيم.»
قابل ذكر است كه سرانجام يار محمد خان شادلو، ايلخاني بجنورد(1254 - 1322 ه‏ق)، به هنگام ساخت مقبره‏اش در «بش قارداش» اين كاشي‏ها را از محل خارج و در داخل مقبره‏ي خود نصب نمود. در سال 1316 رئيس معارف بجنورد آنها را به اداره‏ي معارف و اوقاف خراسان تحويل دادو در حال حاضر در «گنجينه‏ي هنرهاي اسلامي» تهران با شماره‏ي ثبت 3278 نگهداري مي‏شوند. اين كاشي‏ها با رنگ فيروزه‏اي تيره و داراي خطوط ثلث با رنگ سياه هستند. اين خطوط شامل آيه‏ي شريفه‏ي 18 از سوره‏ي آل عمران و آيات 255 و 256 سوره‏ي مباركه‏ي بقره هستند.
اين مقبره در سال 1357 يك بار مرمت شده است و در سال 1371 نماي بيروني آن با استفاده از آجر سفال بازسازي شده است. همچنين گنبد بنا در سال 1378 با ايزوگام پوشش يافته و فضاي داخلي بنا نيز در سال 1379 گچ اندود شده است.
بناي كنوني صرف نظر از جايگاهي كه در اعتقادات اهالي دارد، به سبب تعميرات غير اصولي كه در آن صورت گرفته جاذبه‏هاي اصيل و سنتي خويش را از دست داده است.

منبع:مجله ميراث ماندگار


شهرستان جاجرم در جنوب غربي استان خراسان شمالي واقع است و از شمال به بجنورد (مركز استان)، از شمال غرب به استان گلستان، از شرق به اسفراين،از جنوب شرق به سبزوار و از سمت غرب به استنان سمنان محدود مي‏شود.
آب و هواي جاجرم «معتدل و خشك، بيشترين درجه گرما در تابستان‏ها تا 40 درجه بالاي صفر و كم‏ترين درجه در زمستان‏ها تا 15 درجه زير صفر و ميزان بارندگي سالانه حدود150 ميلي متر است.
اين شهرستان از نظر تقسيمات كشوري شامل سه بخش است. بخش مركزي، بخش شقان (دنباله‏ي جلگه حاصلخيز مانه و سلماس) و بخش سنخواست (همجوار با اسفراين).

وجه تسميه جاجرم

«جاجرم ولايتي است از خراسان. قصبه‏اي است معمور و آباد و قلعه‏ي بزرگ دارد كه در وسط واقع است و اطرافش بساتين و مزارع دارد و چهارصد خانوار در آن ساكن‏اند و در اصل «جاگرم» و ميانه‏ي نشابور و جوين وجرجان واقع شده...»
 

پيشينه‏ي تاريخي
 

«در سال 1369 ضمن بررسي اطراف جاجرم در مجاورت تپه‏اي به نام «تپه‏ي پهلوان» تعداد فراواني تيغه و ابزار سنگي مشاهده شد كه با توجه به كيفيت ساخت و پرداخت آنها مي‏توان گفت بازمانده از اجتماعات دوران ميان سنگي مي‏باشند.»
با استناد به گزارش هيأت بررسي و شناسايي آثار باستاني خراسان، قديمي‏ترين سفال‏هاي به دست آمده از تپه‏هاي باستاني اين شهر (تپه‏ي كلاته حسن) متعلق به هزاره‏ي چهارم قبل از ميلاد است. در طول هزاره‏ي اول قبل از ميلاد، اقوامي در منطقه ساكن بوده‏اند كه مشخصه‏ي آنان استفاده از سفال خاكستري است آثار باقيمانده از حضور آنان را مي‏توان در اتلال دوشگلي(Doshagly) و رباط عشق جستجو نمود.
مطالعه‏ي شواهد تاريخي و باستان شناسي نشان مي‏دهد كه «گذشته از سوابق درخشان تاريخي جاجرم از پيش از اسلام، در دوران تاريخي نيز شديدا مورد توجه بوده و وجود مقابر و مساجد از قرن پنجم و هفتم هجري و تپه‏هاي عظيم اسلامي اين مطلب را تأييد مي‏كند
در كتاب حبيب السير بارها از جاجرم در كنار شهرهاي مهمي چون قزوين، ري اصفهان، دامغان، جاجرم، جرجان و مشهد نام برده شده است. كه نشانگر اهميت اين شهر است. طبق نوشته‏هاي خواندمير، پادشاهان ايلخاني بارها در لشكركشي‏هايي كه به منظور سركوب شورشيان انجام مي‏دادند، در اين شهر اقامت و يا از آن عبور كرده‏اند
كلنل چارلز ادواردييت، كه در دوران قاجار از جاجرم بازديد كرده است.، در سفرنامه‏ي خويش از سكه‏ي مكشوفه‏اي داراي تاريخ 739 ه‏ق ياد كرده كه در ضربخانه‏ي جاجرم ضرب شده بود. از آن جا كه اين شهر. «...در مسير جاده‏ي ابريشم بين دو ايستگاه نيشابور و دامفان قرار داشته...» همواره به آن توجه مي‏شده است. راه ديگري نيز كه استرآباد (گرگان قديم) مي‏گذشت شهرهاي حاشيه‏ي جنوبي درياي خزر را از طريق جاجرم به خراسان متصل مي‏ساخت. چنان كه به فرمان امير عليشير نوايي، وزير با تدبير تيموريان، سه كاروانسراي مهم عشق، قلي (Qelly) و قره‏بيل (Qarabill)در مسير همين راه در منطقه‏ي جاجرم ساخته شد
«كلاويخو» سفير دربار اسپانيا، در مسير سفر خويش به دربار تيموريان از اين شهر عبور كرده، قلعه‏ي واقع دراين شهر را توصيف كرده است.
در جاجرم علاوه بر تات‏ها، كه قديمي‏ترين ساكنان اين ديراند، تركان گرايلي، طوايف عرب، ازبك‏ها و بخارايي‏ها سكني گزيده‏اند. اين اختلاط نژادي، بي‏شك، ناشي از موقعيت جغرافيايي خاص آن بوده است.
ترگان گرايلي شامل دو طايفه‏ي مهم رمضانلو و مقصودلو هستند. گروه اول در دوران نادرشاه و گروه دوم در زمان محمد شاه قاجار از منطقه‏ي كالپوش به اين ناحيه آمده‏اند.
«در حال حاضر از اين مردم فقط خانوارهايي معدود مانده كه آنها نيز تركي را از ياد برده و فارسي تكلم مي‏كنند»
«اين ناحيه براي ساليان متمادي تحت سرپرستي حاكم بحنورد اداره مي‏شد. اما قبل ازآن، گاهي از توابع استرآباد، بسطام يا نردين محسوب مي‏شده است» و از دوران حيدرقلي خان سهام الدوله از ايلخانان بجنورد در دوران قاجاريه) جزء قلمرو حكومت بجنورد شده است.
جاجرم در طول تاريخ خويش بارها، به دليل هجوم طوايف ازبك و تركمن، آسيب فراوان ديده است. در مركز شهر جاجرم قلعه‏اي موسوم به «نارين قلعه» وجود دارد كه تا اواخر دوران قاجار از آن استفاده مي‏شده است. سياحاني كه در قرون اخير از جاجرم عبور كرده‏اند.، هر يك، اين قلعه را توصيف كرده‏اند. اين امر از ثباتي هميشگي در اين قلعه حكايت دارد. بي شك ساكنان جاجرم در اين دوره‏ها به دنبال آرامش و امنيتي بوده‏اند كه جز در پناه ديوارهاي بلند اين قلعه فراهم نمي‏آمده است خاور بي‏بي شادلو (خواهر يارمحمدخان سهام‏الدوله، حكمران بجنورد معاصر با ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه قاجار در سفرنامه‏ي خويش شرحي از اين قلعه آورده است

منبع:مجله ميراث ماندگار

X