انضباط اقتصادى و مالى یعنى مقابله با ریخت و پاش، زیاده روى و اسراف. ریخت و پاش مالى و زیاده روى در خرج کردن و زیاده روى در مصرف، به هیچ وجه صفت خوبى نیست. نه اسمش جود و سخاست و نه کرم و بزرگ منشى است. فقط اسمش «بىانضباطى اقتصادى و مالى» است. کسانى که بىخود خرج مىکنند؛ زیادى خرج مىکنند و زیادى براى خودشان مصرف مىکنند و رعایت موجودى جامعه را از لحاظ امکانات اقتصادى نمىکنند، انسانهایى هستند که از نظر من بىانضباط از لحاظ امکانات اقتصادى و مالى هستند. اگر چنین وضعیتى ادامه پیدا کند، این ملت کارش مشکل خواهد شد. به کسانى که بىخود خرج مىکنند، اگر بگوییم شما چرا این قدر خرج کردید و چرا این میهمانى بىخود و بىجهت را با این همه ریخت و پاش ترتیب دادید؟ مىگویند داریم و مىکنیم! آیا این دلیل کافى است که دارم و مىتوانم خرج کنم؟ نه؛ این دلیل به هیچ وجه دلیل قانع کنندهاى نیست. باید به قدر نیاز و حاجت، خرج و مصرف کرد. بخصوص کسانى که اموال عمومى را مصرف مىکنند. آنها هم مانند کسانى که اموال خودشان را بىحساب و کتاب خرج مىکنند، مخاطب این مطلبند و نباید زیادى مصرف کنند.بعضى افراد، پولدارند و درآمدى انشاءالله از راه حلال دارند - آنها که از راه حرام کسب درآمد کنند که وضعشان بدتر است - اینها هم اگر در خرج کردن و وضع زندگى و تجملات بیهوده و بىجا و اعیان منشى، ریخت و پاش و اسراف کنند، بىانضباطى مالى و اقتصادى انجام دادهاند. این کارها اسمش ریختوپاش است و ریختوپاش امرى نکوهیده و ناپسند است. این کارها زندگى دیگران را از لحاظ روانى مختل مىکند. شما مثلا مبالغ زیادى مواد خوراکى در فلان مهمانى معمولى مصرف مىکنید؛ در حالى که لازم نیست و در کنار شما و در همسایگى شما در یک محل دورتر، ولو در اقصى نقاط کشور، کسانى به این مواد غذایى براى ادامهى زندگى خود و فرزندان و عزیزانشان نیاز مبرم دارند. آیا این کار در چنین شرایط کار درستى است؟ پس در اموال شخصى و مالى که از راه حلال هم به دست آمده باشد، ریختوپاش غلط و خلاف انضباط است. کسانى که اموال دولتى را مصرف مىکنند، دیگر بیشتر. من از مسؤولین امور مىخواهم جدا در زمینهى مصرف اموال عمومى، در جاهایى که اولویت ندارد - ولو ممکن است مورد نیاز هم باشد، اما نیاز درجهى یک نیست - خوددارى کنند. آن جایى که امر دایر است بین نیاز با اولویت و نیاز بىاولویت، خوددارى کنید. آن جایى که نیاز نیست و حاجت نیست، حتما مصرف نشود. آن جایى که حاجت هست، اما حاجت بالاترى نیز هست آنجا هم مصرف نشود و این امکان مالى در حاجت برتر و بالاتر مصرف گردد