کواکبى متفکرى ضد استبداد بود و با استبداد ترکان عثمانى که بر سوریه حکومت داشتند، سخت مبارزه مى کرد. او افکارش را با انتشار دو کتاب; طبایع الاستبداد و ام القرى مطرح کرد

او هم چون سید براى مهار غول استبداد، تغییر رژیم را کافى نمى دانست و آگاهى سیاسى را بنیاد تحوّلات مى دید. از همین رو بالابردن شعور سیاسى مردم را، نسبت به سایر برنامه هاى اصلاحى، داراى اولویت مى دانست و معتقد بود شعور سیاسى را با کمک گرفتن از شعور دینى مى توان بیدار کرد.

وى توحید را استوارترین سنگر ضد استبداد و استعمار مى دانست و براى بُعد سیاسى و عملى جمله ى لا اله الا اللّه اهمیت فوق العاده قائل بود. کواکبى سوء استفاده از مفاهیم اصیل و شعائر مقدس اسلامى را از برّنده ترین حربه هاى دشمنان تلقى مى کرد و تنها راه خنثى کردن آن را بالابردن شعور دینى و سیاسى مردم مى دانست.

وى در بحث رابطه ى «نظم» و «آزادى»، آزادى را مقدم مى دانست و به این دلیل برخى از علماى پیشین اسلام ـ از اهل تسنن ـ را به خاطر این که به نظم و امنیت، بیش از حد بها مى دادند و عدالت و آزادى را فداى نظم و امنیّت مى کردند و به بهانه ى نظم و امنیت، مانع رشد آزادى مى شدند، محکوم مى کرد و این روش را از ویژگى هاى استبداد و مستبدّان مى دانست.

کواکبى که اهل سوریه، متولّد حلب و از نسل شیخ صفى الدین اردبیلى و بنى اعمام سلاطین صفویه بود، جامع فرهنگ ترکى، فارسى و عربى بود. وى نخستین کار سیاسى خود را از بیست سالگى و به طور مستقل با انتشار مجله ى الشهباء آغاز کرد و با حملات تند به استبداد و خلفاى عثمانى و دفاع از حقوق سیاسى و اجتماعى مردم عرب ـ به طور عموم ـ و هموطنان سورى اش ـ به طور خاص ـ محبوبیتى مردمى کسب کرد; و در لباس وکالت کوشید مظلومان را پناه دهد و در دادگاه هاى ترکان عثمانى از آنان حمایت کند.

تلاش بیست و هفت ساله ى کواکبى پس از انتشار نخستین شماره ى «الشهباء»، در محیط استبدادزده ى سوریه تأثیر چندانى نبخشید و او به ناگزیر در چهل و هفت سالگى به قاهره رفت. در آن جا دو کتاب معروف خود را به پایان رساند و در مسیر تداوم نهضت سیدجمال الدین اسدآبادى و شیخ محمدعبده، با سید رشیدرضا همکارى کرد.

نوشته هاى کواکبى بهویژه طبایع الاستبداد در بیدارى مسلمانان عرب و حتى در نهضت مشروطیت ایران تأثیر زیادى داشت. او در عین تأکید بر اصل پیوستگى دین و سیاست ـ بنا بر تعریف خود از استبداد ـ هشدار مى داد که مستبدان همواره از دین براى استوارکردن پایه هاى حکومت سوء استفاده کرده اند و از زور و زر به عنوان سلاحى برّنده براى به سکوت واداشتن مردم و به ضعف کشاندن آنان سود برده اند.

کواکبى در نوشته هاى خود اصرار داشت که قدرت هم چنان در دست مردم بماند و بزرگان و برگزیده ها به نمایندگى از آنان و به صورت شورایى، حکومت را اداره کنند. وى استبداد و دانش را ضدّ هم و غیرقابل جمع با توحید مى دانست. بهره کشى اقتصادى را خمیرمایه ى استبداد مى شمرد و معتقد بود طبیعت استبداد با روح عدل سازش پذیر نیست. وى از آزادى به عنوان داروى شفابخش همه ى دردهاى اجتماعى یاد مى کرد.

کواکبى در نوشته هایش به تز سیداحمدخان هندى ـ ایجاد سازگارى بین علم و دین ـ تمایل نشان مى داد و برخى کشفیات جدید را از اشارات قرآنى استنباط مى کرد.

وى که مهم ترین مسئله ى کشورش را رهایى از استبداد عثمانى مى دانست، راهى را پیشنهاد کرد که با تز او در زمینه ى پیوستگى دین و سیاست هم سو نبود; او گفت: «خلیفه باید به رهبرى دینى مسلمانان بپردازد و در سیاست دخالت نکند.»

یکى دیگر از ویژگى هاى اندیشه ى کواکبى اصرار بر جدایى اعراب از ترک هاست. وى تأکید فراوانى به مبارزه ى جمعى اعراب داشت و از ناسیونالیسم عرب نیز، به طور ضمنى، حمایت مى کرد
 منبع:کتاب انقلاب اسلامى ایران (علل، مسائل و نظام سیاسى)


X