موضوع ديگري كه در روايات رضوي به آن پرداخته شده، موضوع ظهور امام مهدي و آثار و پيامدهاي آن است. از جمله در روايتي كه «حسين بن خالد» آن را نقل ميكند آن حضرت در پاسخ اين پرسش كه:
يا ابن رسول اللّه و من القائم منكم أهل البيت؟
اي فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بيت كيست؟
ميفرمايد:
قال الرابع من ولدي ابن سيّدة الإماء، يطهّر اللّه به الأرض من كلّ جور و يقدّسها من كلّ ظلم، [و هو] الذي يشكّ الناس في ولادته و هو صاحب الغيبة قبل خروجه. فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره [بنور ربّها] و وضع ميزان العدل بين الناس فلايظلم أحد أحدا، و هوالذي تطوي له الأرض ولايكون له ظلّ و هوالذي ينادي مناد من السماء يسمعه جميع أهل الأرض بالدّعاء إليه يقول: ألا إنّ حجةاللّه قد ظهر عند بيتاللّه فاتّبعوا فإنّ الحقّ معه و فيه و هو قول اللّه عزّوجلّ: «إن نشأ ننزّل عليهم من السماء آية فظلّت أعناقهم لها خاضعين»24.25
چهارمين از فرزندان من، فرزند سرور كنيزان، كسي است كه خداوند به واسطه وي زمين را از هر ستمي پاك و از هر ظلمي پيراسته ميسازد و او كسي است كه مردم در ولادتش شك ميكنند و او كسي است كه پيش از خروجش غيبت ميكند و آنگاه كه خروج كند زمين به نورش [نور پروردگارش] روشن گردد و در ميان مردم ميزان عدالت را برقرار كند و هيچكس به ديگري ستم نكند واو كسي است كه زمين براي او درهم پيچيده ميشود و سايهاي براي او نباشد و او كسي است كه از آسمان ندا كنندهاي او را به نام ندا كند و به وي دعوت نمايد به گونهاي كه همه اهل زمين آن ندا را بشنوند، ميگويد: «آگاه باشيد كه حجت خدا در كنار خانه خدا ظهور كرده است پس او را پيروي كنيد كه حق با او و در اوست» و اين همان سخن خداي تعالي است كه فرمود: «اگر بخواهيم از آسمان برايشان آيتي نازل ميكنيم كه در برابر آن به خضوع سر فرود آورند».


امام رضا(ع) نيز چون ديگر اجداد طاهرينش موضوع غيبت آخرين حجت حق را پيشبيني و شيعيان را براي برخورد با اين پديده آماده نموده است. در يكي از رواياتي كه «حسن بن علي بن فضال» از آن حضرت نقل كرده، در اين زمينه چنين ميخوانيم:
كأنّي بالشيعة عند فقدهم الثالث من ولدي كالنعم يطلبون المرعي فلا يجدونه. قلت له: ولم ذاك يا ابن رسولاللّه؟ قال: لأنّ إمامهم يغيب عنهم، فقلت: ولم؟ قال: لئلاّ يكون لأحد في عنقه بيعة إذا قام بالسيف
گويا شيعيان را ميبينم كه به هنگام فقدان سومين فرزند من مانند گوسفنداني كه به دنبال چوپان خود ميگردند سرگردانند و او را نمييابند. گفتم: چرا اينگونه است، اي پسر رسول خدا؟ فرمود: زيرا امامشان از آنها غايب شده است. پرسيدم: چرا؟ فرمود: براي اينكه به هنگام قيامش با شمشير، بيعت هيچكس بر گردنش نباشد.
آن حضرت در روايت ديگري به نقل از رسول گرامي اسلام(ص) ميفرمايند:
بأبي ابن خيرة الإماء ابن النوبيّة الطيّبة الفم، المنتجبة الرحم... و هوالطريد الشريد الموتور بأبيه و جدّه، صاحب الغيبة يقال مات أوهلك، أيّ واد سلك؟
پدرم به فداي فرزند بهترين كنيزان، فرزند آن ]كنيز [ اهل نوبه17 كه دهاني خوشبو و رحمي نيكنژاد دارد. او رانده شده (دور افتاده)، بيخانمان و كسي است كه انتقام خون پدر و جدش گرفته نشده و صاحب غيبت است. گفته ميشود: او مرده يا هلاك شده است، در چه سرزميني سير ميكند؟
همچنين امام هشتم شيعيان(ع) در زمينه غيبت آخرين امام، به نقل از پدران بزرگوار خود از رسول اكرم(ص) چنين روايت ميكند:
والذي بعثني بالحقّ بشيرا ليغيبنّ القائم من ولدي بعهد معهود إليه منّي حتّي يقول أكثر الناس: ما للّه في آل محمد حاجة، و يشكّ آخرون في ولادته. فمن أدرك زمانه فليتمسّك بدينه ولا يجعل للشيطان إليه سبيلاً بشكّه فيزيله عن ملّتي و يخرجه عن ديني، فقد أخرج أبويكم من الجنّة من قبل، و إنّ اللّه عزّوجلّ جعل الشياطين أولياء الذين لايؤمنون
سوگند به آنكه مرا به حق به عنوان بشارت دهنده برگزيد، [ امام ] قائم از فرزندان من، براساس پيماني كه ازجانب من برعهده اوست، از ديدهها پنهان ميشود تا آنجا كه بيشتر مردم ميگويند: خدا نيازي به خاندان محمد ندارد. و گروهي ديگر در ولادت او شك ميكنند. پس هر كس زمان او را دريابد بايستي به دين او درآويزد و به واسطه شك خود براي شيطان راهي به سوي خود باز نسازد، تا شيطان او را از آئين من زائل و از دين من بيرون نكند. همچنانكه پيش از اين پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد. به درستي كه خداوند عزّوجلّ شيطان را سرپرست (وليّ) كساني كه ايمان ندارند، قرار داده است.


امام هشتم شيعيان(ع) در موارد متعددي به توصيف ويژگيهاي ظاهري و جسمي امام مهدي(ع) پرداختهاند تا باب هرگونه شبهه و اشتباه را بر مردم ببندند.
از جمله آن حضرت در پاسخ «ريان بن صلت» كه ميپرسد:
أنت صاحب هذا الأمر؟
آيا صاحب اين امر [ حكومت اهل بيت(ع) [ شماييد؟
ميفرمايد:
أنا صاحب هذا الأمر ولكنّي لست بالذي أملؤها عدلاً كما ملئت جورا، و كيف أكون ذلك علي ماتري من ضعف بدني و إنّ القائم هوالذي إذا خرج كان من سنّ الشيوخ و منظر الشبّان، قويّا في بدنه حتّي لومدّ يده إلي أعظم شجرة علي وجه الأرض لقلعها ولو صاح بين الجبال لتدكدكت صخورها يكون معه عصا موسي و خاتم سليمان عليهماالسلام، ذاك الرابع من ولدي يغيّبه اللّه في ستره ما شاء، ثم يظهره فيملوء [به] الأرض قسطا و عدلاً. كما ملئت جورا و ظلما.
من صاحب اين امر هستم، اما آنكه زمين را پر از عدل ميكند همچنانكه پر از جور شده بود، من نيستم. و چگونه من با اين ناتواني جسمي كه ميبيني ميتوانم او باشم. به درستي كه قائم كسي است كه به هنگام قيامش در سن پيرمردان و با چهره جوانان ظاهر ميشود. او از چنان قوت بدني برخوردار است كه اگر دستش را به سمت بزرگترين درختي كه بر روي وجود دارد دراز كند آن را از ريشه برميكند و اگر در بين كوهها فرياد كشد، صخرهها متلاشي ميشوند. عصاي موسي و خاتم سليمان، كه بر آنها درود باد، با اوست و او چهارمين فرزند من است. خداوند او را تا زماني كه بخواهد در پوشش خود غايب ميسازد، سپس او را آشكار ميسازد تا زمين را به وسيله او از قسط و عدل آكنده سازد آنچنانكه ]پيش از آن ] از جور و ستم پر شده بود.
همچنين آن حضرت در پاسخ «ابي صلت هروي» كه ميپرسد:
ما علامات القائم منكم إذا خرج؟
نشانههاي قائم شما به هنگام ظهور چيست؟
ميفرمايد:
علامته أن يكون شيخ السنّ، شاب المنظر، حتّي أنّ الناظر إليه ليحسبه ابن أربعين سنة أو دونها و إنّ من علاماته أن لايهرم بمرور الأيّام والليالي، حتّي يأيته أجله.
نشانه او اين است كه سن پيران و چهره جوانان دارد، تا آنجا كه وقتي كسي او را مشاهده ميكند گمان ميبرد كه چهل سال يا كمتر سن دارد. به درستي كه از نشانههاي او اين است كه گذر شب و روز او را پير و سالخورده نميسازد تا زماني كه اجل او فرا رسد.
آن حضرت در روايت ديگري به توصيف جمال نوراني امام دوازدهم پرداخته، ميفرمايد:
بأبي و أمّي سميّ جدّي، صلياللّه عليه و آله، و شبيهي و شبيه موسي بن عمران، عليه السلام، عليه جيوب النور يتوقّد من شعاع ضياء القدس.
پدر و مادرم به فداي او كه همنام جدّم، شبيه من و شبيه موسي بن عمران است. بر او نوارهاي نوراني است كه از پرتو نور قدس روشنايي ميگيرد.


مژده به ظهور امام مهدي(ع) از همان سالهاي آغازين ظهور اسلام آغاز شد و پيامبر گرامي اسلام(ص) در هر فرصت و مناسبتي كه پيش مي آمد مردم را به ظهور عدالت گستر موعود در آخرالزمان بشارت ميدادند و آنها را از نسل و تبار، تولد وغيبت، ويژگيهاي ظاهري، نشانههاي ظهور، شاخصههاي قيام رهاييبخش و مؤلفههاي حكومت جهاني آن حضرت آگاه ميساختند. تا آنجا كه امروز ما با صدها روايت كه از طريق شيعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجه ايم.1
اين سيره پس از رحلت نبي مكرم اسلام(ص) در ميان اهل بيت طاهرين او(ع) استمرار يافت و هر يك از ايشان نيز در عصر خود تلاش كردند كه باور مهدوي و فرهنگ انتظار را در ميان امت اسلامي زنده و پويا نگهدارند و بدين طريق پيروان خود را در برابر هجوم مصائب، رنجها، دردها و بلاهاي گوناگوني كه از سوي حاكمان جور بر آنها روا داشته ميشد، صبر و پايداري بخشند.
حركت رو به گسترش معارف مهدوي در زمان امام باقر و امام صادق(ع) به اوج خود رسيد و آن دو امام بزرگوار ضمن تبيين، تشريح، پالايش و پيرايش آموزه هاي اسلامي در زمينههاي مختلف اعتقادي، اخلاقي و فقهي و تحكيم پايه هاي ايماني پيروان خود، تلاش فراواني براي توسعه و تعميق انديشه مهدوي و فرهنگ انتظار در ميان شيعيان نمودند و با به جا گذاردن صدها روايت در اين زمينه، اين انديشه و فرهنگ را تازگي و طراوت بيشتري بخشيدند.2
پس از اين دو امام و پيش از امام حسن عسكري(ع) امامي كه بيش از همه بر مواريث شيعي در زمينه باور مهدوي و فرهنگ انتظار افزود و گنجينه هاي گرانبهايي براي امت اسلام به يادگار گذاشت امام رضا(ع) است.
براساس پژوهش مؤلف محترم مسند الإمام رضا(ع)3 و تتبع پژوهشگران ارجمند مجموعه ارزشمند معجم أحاديث الإمام المهدي(ع)4 افزون بر 30 روايت از امام رضا(ع) در زمينه باور مهدوي و فرهنگ انتظار نقل شده كه هر يك از آنها ما را با بعدي از ابعاد بيكران شخصيت امام مهدي(ع) و قيام رهايي بخش و عدالت گستر آن حضرت آگاه مي سازد.

1. خالي نبودن زمين از حجت هاي الهي
امام رضا(ع) در مواضع متعددي با تأكيد بر اينكه زمين هيچ گاه از حجت الهي و امام به حق خالي نمي ماند به طور غير مستقيم موضوع امامت را تثبيت مي كردند.
از جمله آن حضرت در پاسخ «سليمان الجعفري» يا «سليمان بن جعفر الحميري» كه ميپرسد:
تخلو الأرض من حجةاللّه؟
آيا زمين از حجت خدا خالي ميماند؟
ميفرمايد:
لوخلت الأرض طرفة عين من حجة لساخت بأهلها.5
اگر زمين [به اندازه] يك چشم برهم زدن از حجت خالي بماند، ساكنانش را در خود ميبرد.
مضمون اين روايت از سوي تعدادي ديگر از راويان با تغييرات جزيي در عبارت، نقل شده است.6
براساس اين روايت تا آستانه قيامت زمين از امامي كه حجت خداست خالي نخواهد ماند، هر چند كه در مقاطعي از تاريخ اين حجت الهي بنابر ضرورتهايي در غيبت به سر برد.

2. نام و نسب امام مهدي(ع)
با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگيري از حيرت و سرگرداني شيعه در شناسايي منجي موعود، امام رضا(ع) در احاديث متعددي، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرينش تا رسول گرامي اسلام(ص) و گاه بدون نقل از ايشان به معرفي سلسله نسب آن امام مي پرداختند.
از جمله در يكي از روايتهايي كه امام رضا(ع) به واسطه پدران بزرگوار خود از رسول گرام اسلام(ص) نقل ميكنند، چنين آمده است:
أنا سيّد من خلق اللّه، عزّوجلّ، وأنا خير من جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و حملة العرش و جميع ملائكة اللّه المقربين و أنبياءاللّه المرسلين، و أنا صاحب الشفاعة والحوض الشريف و أنا و عليّ أبوا هذه الأمّة من عرفنا فقد عرف اللّه عزّوجلّ و من أنكرنا فقد أنكر اللّه، عزّوجلّ، و من عليّ سبطا أمّتي و سيداشباب أهل الجنّة، الحسن والحسين و من ولد الحسين تسعة أئمّة، طاعتهم طاعتي و معصيتهم معصيتي، تاسعهم قائمهم و مهديّهم.7
من سرور آفريده هاي خداي عزّوجلّ هستم؛ من از جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل، حاملان عرش، همه فرشتگان مقرب خدا، و پيامبران مرسل خدا برترم؛ من صاحب شفاعت و حوض شريف [ كوثر [هستم. من و علي دو پدر اين امتيم؛ هر كس كه ما را شناخت خداي عزّوجلّ را شناخته است و هر كه ما را انكار كند، خداي عزّوجلّ را منكر شده است. دو سبط اين امت و دو سيد جوانان اهل بهشت، حسن و حسين، از [ فرزندان ] علي اند و از نسل حسين نه امامند كه پيروي از آنان پيروي از من و نافرماني از آنها نافرماني از من است. نهمين نفر از اين امامان، قائم (برپا دارنده) و مهدي آنان است.
آن حضرت در روايت ديگري ميفرمايد:
الخلف الصالح من ولد أبي محمد الحسن بن علي و هو صاحب الزمان و هوالمهدي.8
آن جانشين صالح از فرزان ابومحمد حسن بن علي است و او صاحب الزمان و مهدي است.
در روايت ديگري امام رضا(ع) پس از آنكه «دعبل» در پيشگاه آن حضرت قصيده معروف خود را در وصف اهل بيت ميخواند و در آن از قيام آخرين امام ياد ميكند، ميفرمايد:
يا دعبل الإمام بعدي محمد ابني و بعد محمد ابنه عليّ و بعد علي ابنه الحسن و بعدالحسن ابنه الحجة القائم المنتظر في غيبته، المطاع في ظهوره لولم يبق من الدنيا إلاّ يوم واحد لطوّل اللّه عزّوجلّ ذلك اليوم حتّي يخرج فيملاء الأرض عدلاً كما ملئت جورا.9
اي دعبل! امام پس از من فرزندم محمد و پس از محمد فرزندش علي و پس از علي فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش حجت قائم است. همو كه در غيبتش انتظار كشيده ميشود و در ظهورش اطاعت ميگردد. اگر از [ عمر [دنيا يك روز بيشتر باقي نمانده باشد خداوند عزّوجلّ آن روز را آن قدر طولاني ميكند تا او قيام كند و زمين را از عدل و داد پر كند همچنانكه از جور و ستم پر شده بود.
در اين زمينه احاديث ديگري نيز از آن حضرت نقل شده كه در اين مجال فرصت پرداختن به همه آنها نيست


يكي ديگر از موارد تاثيرگذاري امام رضا عليه السلام بر نوع تفكر جامعه متحول آن زمان،‌ القاء اين نكته بود كه دفاع از هر قضيه اي،‌ بايد بر اسلوب مستدل و متد عقلاني منطبق باشد. دفاع عقلاني از يك اعتقاد،‌ امري بود كه امام عليه السلام در مواضع متعدد آن را به عنوان روش عقلاني مورد توجه قرار مي دادند،‌ با اين رويكرد،‌ صاحب هر عقيده اي اول كاري كه بايستي انجام مي داد منطبق كردن مدعاي خود با اسلوب مستدل و عقلاني بود و همه طرف هاي گفت و گو در اين امر مشترك بودند . هر كس كه مدعايش منطبق با اصول عقلاني بود به مرحله بعد كه اثبات ادعا باشد مي رسيد و الا در همان مرحله ابتدايي قابليت بحث و بررسي را از دست مي داد. با ترويج و تأكيد بر اين مهم توسط امام عليه السّلام راه هرگونه مغالطه و سفسطه و مجادله هاي غير مستدل بسته شد. نتيجه چنين رويكردي آن شد كه جامعه علمي در راستاي شناخت و پذيرش انظار و انديشه هاي مختلف،‌ به ارزيابي عقلاني و مستدل آنها بپردازد و همين مسئله باعث شد كه بطلان بسياري از فرقه ها،‌ مذاهب و انديشه هاي رايج،‌ روشن شده از موجوديت ساقط شوند. و اين خود از بزرگترين تاثيرهايي بود كه امام ـ عليه السّلام ـ به نگرش فكري جامعه اسلامي گذاشتند

آن حضرت طي 18 سال امامت خود در مدينه منوره و دو سال در ايران با تلاش و كوشش فراوان موفق شدند شاگردان بسياري را تربيت كنند كه در منابع مجموع شاگردان آن حضرت 318 نفر بر آورده شده اند. از جمله شاگردان مشهور آن حضرت ابوعبدالله محمد بن خالد برقي قمي،‌ حسن و حسين فرزندان سعيد اهوازي،‌ زكريا بن آدم بن عبدالله اشعري قمي،‌ صفوان بن يحيي،‌ احمد بن محمد بزنطي،‌ عبدالله بن مبارك نهاوندي و عبدالسلام بن صالح ابو صلت هروي مي‌باشند.

       1 - ابو عبدالله محمد بن خالد برقي: وي از اهالي روستاي برق رود قم بود. به افتخار شاگردي امام رضا (ع) و فرزندشان در آمد. دو برادر وي نيز از ادبا و فقها بودند. محمد بن خالد مردي اديب و مورخ،‌ آگاه به علوم عرب بود. آثار زيادي داشته ولي برخي هشت عدد از آنها را نام برده اند.

       2 - حسن و حسين بن سعيد اهوازي: اصل آنان از اهواز و هر دو برادر از بزرگان،‌ يا ران امام بودند و وثوق علمي‌آنان مورد تاييد واقع شده است. 
جد دوم آنان مهران از موالي علي بن الحسين (ع) و به دست آن حضرت آزاد شد. آثارحسين بن سعيد را سي عدد نوشته اند و بيشتر آنها در تفسير قرآن است.

       3 - عبدالسلام بن صالح ابو صلت هروي: وي از همراهان امام رضا (ع) و افتخار مصاحبت با آن حضرت را داشت. از او كتابي به نام وفات الرضا (ع) نقل شده و شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا داستان شهادت آن حضرت را از قول او نقل كرده است. او ثقه و صحيح  الحديث دانسته اند. وي را خادم الرضا و محب خاندان رسول الله (ص) معرفي كرده اند. اباصلت روايات بسياري به ويژه از ملاقات هاي امام رضا (ع) همانند دعبل خزاعي را نقل كرده است.و آخر اينكه مي توان گفت عمده ترين مؤلفه و پيش زمينه حركت امام در راستاي نهضت علمي مسلمين آموزه هاي ديني مربوط به كتاب و سنت بوده است. عقلانيت تحصيل علم نيز مي تواند يكي از اين پيش زمينه ها بوده باشد. 
       اما در اين ميان آنچه براي جامعه اسلامي خصوصا فرهيختگان ضروري مي نمايد،‌ تاسي به حضرات ائمه ( عليهم السّلام ) است يعني پيروي از سيره و سنت و روش و منش ايشان در جنبه هاي مختلف دنيوي و اخروي. به مقتضاي همين امر،‌ توجه به سيره علمي ائمه عليهم السّلام و شخص امام رضا عليه السّلام براي پيروان آن حضرت امري لازم است. نتيجه اين التزام نظري و عملي به سيره علمي آن امام  ،‌ چيزي جز قدم گذاشتن در مسيري كه ايشان اتخاذ كرده اند،‌ نخواهد بود. قدم گذاشتن در مسير ايشان هم يعني تمام آنچه را كه درباره سيره علمي و راهكارهاي عملي ايشان براي توليد علم بيان كرديم،‌ عمل كنند و در مسير توليد علم آنها را سرمشق و الگوي تحقيقات خود قرار دهند بديهي است حركت در سايه چنين سيره علمي مقدسي،‌ نتيجه اش موفقيت در نهضت توليد علم و جنبش نرم افزاري است


«فاصبر كما صبر اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل لهم» (احقاف 35)

 پس صبر كن آن گونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند و براي (عذاب) آنان شتاب مكن. 
حسن بن فضال مي گويد حضرت رضا عليه السلام فرمود: پيامبران اولوالعزم را از اين جهت اولوالعزم گفتند كه داراي شريعت بودند. مطلب از اين قرار است كه پيغمبران بعد از نوح عليه السلام، به شريعت و كتاب او عمل مي كردند تا هنگامي كه حضرت ابراهيم عليه السلام مبعوث شد. وقتي ايشان رحلت كرد، پيامبران بعد از ايشان تابع شريعت و كتاب او بودند تا وقتي كه موسي عليه السلام به پيامبري برگزيده شد. پس از حضرت موسي، پيامبران از شريعت و كتاب او متابعت مي كردند و تا اين كه حضرت عيسي بن مريم مبعوث شد، و بعد از او به كتاب و شريعت او عمل مي كردند.

 تا آن گاه كه حضرت محمد صلي الله عليه و آله به رسالت مبعوث شد. اين پنج نفر پيامبران اولوالعزم هستند. آنان افضل انبياء مي باشند. شريعت محمد صلي الله عليه و آله تا روز قيامت منسوخ نمي شود. و هر كس، بعد از شريعت محمد صلي الله عليه و آله و بعد از قرآن ادعاي نبوت و كتاب كند، خونش هدر است.


اباصلت هروي مي گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: هر كس قائل به جبر باشد به او از زكات چيزي ندهيد و شهادت او را نپذيريد.

خداوند متعال هيچ كس را جز به اندازه وسع و توانش تكليف نمي كند، و بيش از قدرتش به او تحميل نمي فرمايد هركس كاري كند و به حساب خودش محسوب مي شود و هيچ كس گناه ديگري را به دوش نمي كشد [1] .

 اين سخن امام رضا عليه السلام اشاره به آيه 286 سوره بقره است كه خداوند مي فرمايد: 
«لايكلف الله نفسا الا وسعها لها ما كسبت و عليها مااكتسبت»

«خداوند هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمي كند. انسان هر كار نيكي را انجام دهد. براي خود انجام داده و هر كار بدي انجام دهد به زيان خود انجام داده است.»

در روايت ديگري از حضرت رضا عليه السلام چنين آمده است:

 
احمد بن ابي نصر بزنطي مي گويد: خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم: بعضي از اصحاب ما به جبر قايلند و برخي ديگر به استطاعت و تفويض. امام رضا عليه السلام فرمود:

بنويس! خداوند متعال مي فرمايد: اي پسر آدم به مشيت من به وجود آمدي: مي خواهي براي خود آنچه را كه بخواهي، و به قوت من فرائض و واجبات مرا انجام مي دهي و با نعمتهاي من بر معصيت من توانا شدي. تو را بينا و شنوا و توانا و قرار دادم. آنچه خوبي و نيكي به تو رسد از جانب خداست و آنچه شر و بدي به تو برسد از جانب خودت مي باشد (نساء: 79) و اين معنا به خاطر آن است كه من به حسنات تو از تو مناسب ترم از تو و تو به اعمال زشت خود، اولويت داري. من سؤال نمي شوم از آنچه عمل مي كنم، ولي تو از آنچه مي كني، بازخواست و سؤال مي شوي


ابراهيم بن ابي محمود مي گويد: از حضرت رضا عليه السلام درباره اين آيه سؤال كردم:

«و تركهم في ظلمات لايبصرون» (بقره: 17)

«آنها را در حالي كه هيچ نمي بينند در ظلمات رها مي كند.»

 حضرت رضا عليه السلام در جواب فرمود: برعكس مخلوقات، كه مي توان درباره آنها، الفاظ رها كردن و ترك نمودن را بكار برد. نمي توان با اين الفاظ، خداوند را وصف كرد. بلكه خدا وقتي مي داند كه آنها از كفر و ضلالت دست برنمي دارند، لطف و كمك خويش را از آنها منع مي كند، و آنها را به حال خودشان رها مي كند و كه هر كاري بخواهند، انجام دهند. 
همچنين ابراهيم بن ابي محمود، مي گويد: از امام رضا عليه السلام درباره اين آيه سؤال كردم: 
ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم (بقره: 7)

 «خداوند بر دلها و گوشهاي آنان مهر نهاده است»

 حضرت فرمودند: منظور از ختم، مهري است كه بر دل كفار به جزاي كفرشان نهاده شده است. همان طور كه خداوند مي فرمايد:

 «بل طبع الله عليها بكفرهم فلا يؤمنون الا قليلا» (نساء: 155)

 «خداوند به جزاي كفرشان بر دل آنها مهر نهاده است و در نتيجه جز اندكي ايمان نخواهند آورد.» 
راوي مي گويد: از حضرت سؤال كردم: آيا خداوند بندگانش را بر معصيت كردن مجبور مي كند؟ حضرت رضا عليه السلام فرمودند: خير، بلكه آنها را مخير مي كند، و مهلت مي دهد تا توبه كنند. 
ابراهيم بن ابي محمود مي گويد: پرسيدم آيا خداوند بندگانش را به كارهايي كه توان آن ندارند، مكلف مي كند؟ حضرت رضا فرمودند: چگونه چنين كند حال آن كه خودش مي گويد:

 «و ما ربك بظلام للعبيد» (فصلت: 3)

 «پروردگار تو به بندگان ظلم نمي كند.»

 سپس حضرت رضا عليه السلام فرمود: پدرم موسي بن جعفر از قول پدرشان جعفر بن محمد عليه السلام برايم نقل كردند: هر كس گمان كند كه خداوند بندگانش را بر گناه مجبور مي كند، و يا بر كارهايي كه طاقتش را ندارند، مكلف مي نمايد، گوشت قرباني اش را نخوريد و شهادتش را نپذيريد و پشت سرش نماز نخوانيد و از زكات چيزي به او ندهيد


حمدان نيشابوري مي گويد: از امام رضا عليه السلام درباره ي اين آيه قرآن پرسيدم: 
«فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» (انعام: 124)

«و كسي را كه خدا خواسته باشد هدايت كند و سينه اش را براي پذيرفتن اسلام گشايش مي دهد»

امام رضا عليه السلام فرمود: شخصي را كه خدا بخواهد به سبب ايمانش در دنيا به بهشت و خانه كرامت و خود در آخرت، راهنماي نمايد، به او وسعت ديد و تحمل مي دهد كه تسليم محض امر خدا باشد، و به او اتكا داشته باشد و به نويدهاي خدا آرامش يابد، به گونه اي كه آسوده خاطر گردد. و كسي را كه به دليل كفر و نافرماني و سركشي او در دنيا، مي خواهد از بهشت و كرامت خود در آخرت، دور سازد، در دنيا، سينه اش را چنان تنگ مي سازد كه در كفر خودش به ترديد مي افتد و، و از اعتقاد به آن قلبش پريشان مي شود آنطور كه گويي به آسمان بالا مي رود. خدا شك و ناپاكي را اين چنين بر آنان كه ايمان ندارند قرار مي دهد


اباصلت هروي مي گويد: مأمون از امام رضا عليه السلام درباره ي اين آيه سؤال كرد:

و هو الذي خلق السموات و الارض في ستة ايام و كان عرشه علي الماء ليبلوكم ايكم احسن عملا» (هود: 7)

«اوست خدايي كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد در حالي كه عرش او بر روي آب بود. تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما اعمالتان بهتر است.

امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند تبارك و تعالي عرش، آب و ملايكه را قبل از خلقت آسمانها و زمين آفريد، و ملائكه با توجه نمودن به خود و عرش و آب، بر وجود خداوند استدلال مي كردند. سپس خداوند عرش خود را بر روي آب قرار داد تا بدين وسيله قدرت خود را به ملائكه بفهماند، كه خداوند بر هر كاري تواناست، سپس با قدرت و توانايي خويش عرش را بلند كرده و بر فراز آسمان هاي هفتگانه قرا داد. آنگاه در حالي كه بر عرش خود تسلط و استيلاء داشت، آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، هر چند توانايي داشت كه در يك چشم به هم زدن اين كار را انجام دهد لكن آنها را در شش روز آفريد تا با اين كار آنچه را كه از آسمانها و زمين مي آفريد كم كم و يكي يكي به ملائكه نشان دهد، تا بوجود آمدن و هر يك در هر مرتبه اي، براي ملائكه دليلي باشد بر خدا. و خداوند عرش را به خاطر نياز، نيافريده است، زيرا او از عرش و تمام مخلوقاتش بي نياز است. در مورد ذات اقدس او نمي توان گفت كه بر روي عرش نشسته است، زيرا او جسم نيست. خداوند بسيار بسيار برتر و والاتر از صفات مخلوقين است. اما درباره ي اين قسمت از آيه كه مي فرمايد:

«ليبلوكم ايكم احسن عملا»

«تا شما را بيازمايد و ببيند عمل كدام يك از شما بهتر است.»

منظور اين است، خدا آنها را آفريد تا به اطاعت و عبادت و تكاليف خود آنها را بيازمايد، اما نه به عنوان امتحان و آزمايش، زيرا او هميشه همه چيز را مي دانسته است.

سپس مأمون گفت: معني اين آيه چيست؟

«و لو شاء ربك لامن من في الارض كلهم جميعا افانت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين - و ما كان لنفس ان تؤمن الا باذن الله» (يونس: 99 - 100)

اگر پروردگار مي خواست تمام كساني كه بر روي زمين زندگي مي كنند و همگي ايمان مي آوردند آيا تو مي خواهي مردم را مجبور كني تا مؤمن شوند؟ در حالي كه هيچ كس ايمان نمي آورد مگر با اذن و اجازه خدا.

امام رضا عليه السلام فرمود: مسلمانان به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله عرض كردند يا رسول الله! اگر آن كساني را كه بر آنها قدرت داشتي، مجبور مي كردي كه مسلمان شوند، تعداد ما زياد مي شد، و در مقابل دشمنان نيرومند مي شديم. حضرت رسول در جواب آنها فرمودند.: نمي خواهم با بدعتي كه خداوند در مورد آن دستوري به من نداده است، خداوند را ملاقات كنم، و كسي نيستم كه بخواهم در كاري كه به من مربوط نيست، دخالت كنم. سپس خداوند آيه فوق را نازل فرمود و معني آيه اين است كه:

اگر خدا مي خواست همه را مجبور مي كرد، در دنيا ايمان آورند، همانطور كه در موقع ديدن سختي ها در آخرت اظهار ايمان مي كنند. اگر اين كار را با آنها انجام مي دادم ديگر مستحق مدح و ثواب از جانب من نبودند لكن من مي خواهم مردم از روي اختيار و بدون اجبار و ايمان بياورند، تا مستحق احترام و اكرام و نزديكي به من و جاودانگي در بهشت برين باشند. 
خدا مي فرمايد:

 «افانت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين»

«آيا تو مي خواهي مردم را مجبور كني كه ايمان آورند؟»

و اما اين قسمت از آيه كه مي فرمايد:

و ما كان لنفس ان تؤمن الا باذن الله.

«كسي نمي تواند ايمان آورد مگر با اذن و اجازه و خواست خدا»

به اين معني نيست كه انسانها از ايمان آوردن محروم هستند، بلكه به اين معني است كه بدون خواست خدا نمي توانند ايمان آورند، و اذن و خواست خدا، عبارت است كه از امر و فرمان او به ايمان آوردن مردم در دنيا است كه محل تكليف و تعبد است، و مجبور نمودن مردم به ايمان در موقعي است كه تكليف از آنها برداشته شود.

مأمون گفت: معني اين آيه را توضيح دهيد:

«الذين كانت اعينهم في غطاء عن ذكري و كانوا لايستطيعون سمعا» (كهف: 101) 
«كساني كه چشم هايشان از ياد من در پرده و پوشش بود و توانايي شنيدن هم نداشتند.» 
امام رضا عليه السلام پرده و غطاء چشم، از ياد و توجه قلبي ممانعت نمي كند، و ياد و توجه با چشم ديده نمي شود وليكن خداوند كساني را كه ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام را قبول ندارند، به افراد نابينا شبيه نموده است، زيرا توصيه و سفارش پيامبر صلي الله عليه و آله بر آنها سنگين و دشوار مي آمد و نمي توانستند به آن سخنان گوش فرا دهند

X