اين رواق از شمال به حرم مطهر و از شرق به گنبد الله وردي خان و از غرب به رواق دارالشكر ارتباط دارد، در گزارش آستان قدس آمده: چون به مرور زمان خرابي هائي در سقف و پايه هاي رواق معروف به مسجد رياض - مسجد زنانه - و هم چنين در قسمتي از محل صفه شاه طهماسبي روي داده و آئينه كاري ديوارها فرسوده شده و برخي از آن ها ريخته بودند به طوري كه از هر جهت احتياج به ترميم بنياني و تعمير اساس داشت، لذا در سال 1347 اقدام به مرمت اساسي و نوسازي و در عين حال توسعه اين قسمت شد، به طوري كه تا آخر سال مزبور كليه عمليات اصلاحي و نوسازي از هر جهت انجام پذيرفت و بالنتيجه در اين محل رواقي وسيع و زيبا و با استحكام براي استفاده زائران حرم محترم مهيا و به دارالفيض موسوم گرديد، اكنون اين محل يكي از رواقهاي بسيار مجلل و باشكوه آستان قدس است كه وضع حاضران ذيلا توصيف مي شود. 
اين رواق در شمال حرم مطهر قرار گرفته، طول بنا 85 / 15 متر و عرض آن 90 / 5 متر و ارتفاع 54 / 9 متر است، كف رواق از سنگ مرمر ابري پوشيده شده و ازاره آن به ارتفاع 67 / 1 متر از سنگ مرمر سفيد است. 
ديوارهاي اطراف رواق از بالاي ازاره تا سقف مقرنس مي باشد، علاوه بر كاشي كاري هاي معرق الوان با نقوش اصيل و زيبا و چهارده كتيبه ي مشتمل بر آيات قرآني و 98 شمسه ي كوچك و ظريف مزين به اسماء الله و طرحي به صورت يك محراب تعبيه شده و بر ديوار طرف شرق نصب شده است. 
رواقهاي مسجد رياض و صفه ي شاه طهماسب كه هر يك داراي 37 متر مساحت و به مرور زمان سقف آجري و پايه ها متزلزل و آئينه كاري جدارها فرسوده شده بود، پس از تعويض و تقويت پايه ها و پوشش بتوني و انجام كاشي كاري در مساحت يك صد و دو متر مربع در سال 1347 شمسي آماده و به نام رواق دارالفيض موسوم گرديد.


قيام علمى، ارشاد مردم، تبيين احكام الله، بيان شريعت كه از وظايف خاص اولياء الله است، هيچ وقت از امام رضا صلوات الله عليه فوت نشد و يكى از كارهاى اساسى آن حضرت بود، چه در مدينه و چه در مرو. احكام بسيارى در كتب احاديث از يادگارهاى آن حضرت است، كافى است در اين باب فقط فهرست عيون اخبارالرضا را كه صدوق عليه الرحمة درباره آن حضرت نوشته است مطالعه كنيم . شيخ طوسى عليه الرحمة در رجال خود سيصد و هفده نفر از روايان را تحت عنوان «اصحاب الرضا» نام برده كه همه از آن حضرت كسب فيض كرده و به افتخار حديث رسيده اند. 1 مردان بزرگى امثال احمد بن أبى نصر بزنطى، احمد بن محمد بن عيساى اشعرى، ادريس بن عيساى اشعرى، عبدالله بن جندب بجلى، حسن بن على وشا، محمد بن فضيل كوفى و ديگران .سيد محسن امين فرموده: جماعتى از اهل تأليف از او نقل حديث كرده اند، از جمله: ابوبكر خطيب در تاريخ خود، ثعالبى در تفسيرش، سمعانى در رساله اش، ابن معتز در كتابش، و ديگران. حافظ عبدالعزيزبن اخضر در كتاب معالم العترة الطاهرة گويد: عبدالسلام بن صالح هروى، داوود بن سليمان، عبدالله بن عباس قزوينى از وى نقل حديث كرده اند. 2على بن محمد بن جهم با آنكه ناصبى و از دشمنان اهل بيت است، 3، نقل مى كند: در مجلس مامون بودم كه على بن موسى الرضا نيز حضور داشتند، مأمون از اخبارى كه اشعار بر عدم عصمت انبياء دارند از او سؤال مى كرد، او به هر يك جواب مى داد، مأمون پس از شنيدن جواب مى گفت: «اشهد انك ابن رسول الله حقا». و گاهى مى گفت: «لِلّه دّرك يابن رسول الله» و گاهى مى گفت: «بارك الله فيك يا اباالحسن»و نيز مى گفت: «جزاك الله عن انبيائه خيراً يا أبا الحسن» و چون به همه سؤالات جواب داد، مأمون گفت: يا ابن رسول الله! قلبم را شفا دادى و آنچه بر من مشتبه بود روشن فرمودى، خدا تو را از جانب انبياء خودش و از اسلام جزاى خير بدهد. على بن محمد بن جهم اضافه كرد: چون صحبت تمام شد، مأمون براى نماز برخاست و دست محمد بن جعفر را كه حاضر بود گرفت و من در پى آن دو روان شدم. مأمون به محمد بن جعفر گفت: پسر برادرت را چگونه ديدى؟ گفت: داناست، نديده ايم كه از كسى علم آموخته باشد. مأمون گفت: پسر برادرت از اهل بيت پيامبر است كه درباره آنها فرموده: «ألا انّ ابرارَ عترتى و أَطائب أَرومتى ، احكمُ الناس صغاراً و اعلم الناس كباراً، لا تُعِلّمُوهم فانّهم اعلم منكم، لا يخرجونكم من بابِ هُدى، و لا يُدخِلُونكم فى باب ضلال» 4. آنگاه حضرت رضا صلوات الله عليه به منزل خود بازگشت، فرداى آن روز به محضر آن حضرت رفتم و سخن مأمون و جواب عمويش محمد بن جعفر را به وى رساندم، امام خنديد وفرمود: پسر جهم! آنچه از مأمون شنيدى فريبت ندهد. به خدا قسم كه او بزودى با حيله مرا مى كشد و خدا از او انتقام مرا خواهد گرفت. صدوق رحمة الله فرمود: اين حديث از طريق ابن جهم عجيب است كه او از دشمنان و مغبضين اهل بيت بود.

پى نوشتها: 
1- رجال طوسى: 366 - 396. 
2- سير الائمه: ج 4 ص 141. 
3- عيون اخبار الرضا: ج 1 ص 195 - 204 بطور تفصيل، بحار: ج 49 ص 180. 
4- عيون اخبار الرضا: ج 1 ص 195 - 204 بطور تفصيل، بحار: ج 49 ص 180. 
5- با اختصار و نقل به معنى ترجمه شده است . 
6- گفته هاى مأمورن پرده از روى بسيارى از كارها بر مى دارد چنان كه در فصل قبول ولايت عهدى اجبارى بود، آمده است . 
7- عيون اخبار الرضا: ج 2 ص 168 - 172 بحار: ج 49 ص 180 - 185. 
منبع: خاندان وحى، سيد على اكبر قريشى، صص 604 - 570


قيام علمى، ارشاد مردم، تبيين احكام الله، بيان شريعت كه از وظايف خاص اولياء الله است، هيچ وقت از امام رضا صلوات الله عليه فوت نشد و يكى از كارهاى اساسى آن حضرت بود، چه در مدينه و چه در مرو. احكام بسيارى در كتب احاديث از يادگارهاى آن حضرت است، كافى است در اين باب فقط فهرست عيون اخبارالرضا را كه صدوق عليه الرحمة درباره آن حضرت نوشته است مطالعه كنيم . 

شيخ طوسى عليه الرحمة در رجال خود سيصد و هفده نفر از روايان را تحت عنوان «اصحاب الرضا» نام برده كه همه از آن حضرت كسب فيض كرده و به افتخار حديث رسيده اند. 1 مردان بزرگى امثال احمد بن أبى نصر بزنطى، احمد بن محمد بن عيساى اشعرى، ادريس بن عيساى اشعرى، عبدالله بن جندب بجلى، حسن بن على وشا، محمد بن فضيل كوفى و ديگران . 
سيد محسن امين فرموده: جماعتى از اهل تأليف از ايشان نقل حديث كرده اند، از جمله: ابوبكر خطيب در تاريخ خود، ثعالبى در تفسيرش، سمعانى در رساله اش، ابن معتز در كتابش، و ديگران. حافظ عبدالعزيز بن اخضر در كتاب معالم العترة الطاهرة گويد: عبدالسلام بن صالح هروى، داوود بن سليمان، عبدالله بن عباس قزوينى از ايشان نقل حديث كرده اند. 2 
على بن محمد بن جهم با آنكه ناصبى و از دشمنان اهل بيت است، 3، نقل مى كند: در مجلس مامون بودم كه على بن موسى الرضا نيز حضور داشتند، مأمون از اخبارى كه اشعار بر عدم عصمت انبياء دارند از ايشان سؤال مى كرد، ايشان به هر يك جواب مى دادند، مأمون پس از شنيدن جواب مى گفت:

«اشهد انك ابن رسول الله حقا».

و گاهى مى گفت: «لِلّه دّرك يابن رسول الله»

و گاهى مى گفت: «بارك الله فيك يا اباالحسن»و نيز مى گفت: «جزاك الله عن انبيائه خيراً يا أبا الحسن»

و چون به همه سؤالات جواب دادند، مأمون گفت: يا ابن رسول الله! قلبم را شفا دادى و آنچه بر من مشتبه بود روشن فرمودى، خدا تو را از جانب انبياء خودش و از اسلام جزاى خير بدهد. 
على بن محمد بن جهم اضافه كرد: چون صحبت تمام شد، مأمون براى نماز برخاست و دست محمد بن جعفر را كه حاضر بود گرفت و من در پى آن دو روان شدم. مأمون به محمد بن جعفر گفت: پسر برادرت را چگونه ديدى؟ گفت: ايشان دانا هستند، نديده ايم كه از كسى علم آموخته باشند.

مأمون گفت: پسر برادرت از اهل بيت پيامبر است كه درباره آنها فرموده:

«ألا انّ ابرارَ عترتى و أَطائب أَرومتى ، احكمُ الناس صغاراً و اعلم الناس كباراً،

لا تُعِلّمُوهم فانّهم اعلم منكم، لا يخرجونكم من بابِ هُدى، و لا يُدخِلُونكم فى باب ضلال» 4.

آنگاه حضرت رضا صلوات الله عليه به منزل خود بازگشتند، فرداى آن روز به محضر آن حضرت رفتم و سخن مأمون و جواب عمويش محمد بن جعفر را به ايشان رساندم، امام خنديدند وفرمودند: پسر جهم! آنچه از مأمون شنيدى فريبت ندهد. به خدا قسم كه او بزودى با حيله مرا مى كشد و خدا از او انتقام مرا خواهد گرفت. صدوق رحمة الله فرمود: اين حديث از طريق ابن جهم عجيب است كه او از دشمنان و مغبضين اهل بيت بود.


امام رضاعليه السلام هنگام عزيمتبه خراسان در مسير خود به نيشابور رسيد، جمعيتبسياري از آن حضرت استقبال كردند، هنگامي كه خواستبه سوي «مرو» برود، جماعتي از علماي اهل تسنن بر سر راه آن حضرت آمدند تا آن حضرت را زيارت كنند و خواستند تا حديثي از آباء گرامش كه صاحبان انديشه توحيدي بودند نقل كند، امام دستور داد پرده را كنار زدند، مردم در حال هجوم بودند و سر و صدا ميكردند، امام از مردم خواست تا ساكت گردند، آنگاه فرمود: «پدرم از پدرش تا اميرالمؤمنين عليعليه السلام و او از پيامبرصلي الله عليه وآله و او از جبرئيل نقل كرد كه خداوند فرمود: «كلمة لا اله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي; كلمه توحيد، حصار محكم من است، هر كس داخل آن گرديد، از عذاب من ايمن خواهد شد.» امام بعد از اندكي تامل به آنها فرمود: اين موضوع شروطي دارد. «و انا من شروطها; پذيرش امامت من از جمله شرايط آن است.» 20 هزار و به نقلي 24 هزار نفر اين سخن را نوشتند. 


الف) صفوان بن يحيي ميگويد: پس از شهادت حضرت امام كاظمعليه السلام، حضرت امام رضاعليه السلام خطبه خوانده و امامتخود را آشكار ساخت، ما از عواقب اين امر ترسيديم، به حضور حضرت رضاعليه السلام رفتم و عرض كردم: «شما جريان امامتخود را آشكار نموديد و ما از گزند اين طاغوت (هارون) ترس داريم.»
امام فرمود: «او هر چه سعي دارد انجام دهد، قدرت تسلط بر من نخواهد يافت.»
صفوان ميگويد: بعدا ما از منبع موثقي دريافتيم كه يحيي بن خالد برمكي (وزير هارون) به هارون گفت: اين علي پسر موسي بن جعفرعليهما السلام براي خود ادعاي امامت ميكند. هارون در پاسخ وي گفته است: آنچه كه در مورد پدرش انجام داديم نتيجه نگرفتيم، آيا ميخواهي همه آنها را بكشيم؟!» (26)
ب) امام هشتمعليه السلام با هوشياري و دورانديشي خاص توانستبعد از مرگ هارون و در دوران نزاع فرقهها و آشوبهاي سياسي و فرهنگي و كشمكشهاي سياسي ميان امين و مامون، به ارشاد و تعليم و تربيت افراد همت گمارد و حتي بعد از استقرار حكومت مامون، آن حضرت با موضعگيريهاي حكيمانه نقش تربيتي خويش را ادامه داد.
مامون كه در ميان خلفاي عباسي از همه داناتر و زيرك بود، از علوم مختلف عصر خويش آگاهي داشت و از تمام استعدادهاي موجود براي پيشبرد قدرت خويش بهره ميگرفت. وي با چهره عوام فريب و شيطاني خود طرحهاي حساب شدهاي را براي شكستن قداست و عظمت امام هشتمعليه السلام پيريزي ميكرد. يكي از نقشههاي شوم وي طرح مساله ولايتعهدي بود كه در آن اهداف مختلفي همچون درهم شكستن معنويت و قداست امامان شيعه، مشروعيتبخشيدن به حكومتخودكامه خويش، تخطئه شيعيان، كنترل مركز مبارزات مخالفين، جدايي بين امام و مردم و ساير موارد را پيشبيني كرده بود.
حضرت آيت الله خامنهاي در پيامي كه به نخستين كنگره جهاني حضرت رضاعليه السلام صادر نموده استبه بعضي از علل اين طرح و توضيح اهداف آن پرداخته و ميفرمايد: «در اين حادثه، امام هشتم علي بن موسي الرضاعليهما السلام در برابر يك تجربه تاريخي عظيم قرار گرفت و در معرض يك نبرد پنهان سياسي كه پيروزي يا ناكامي آن ميتوانستسرنوشت تشيع را رقم بزند، واقع شد. اما امام هشتم با تدبيري الهي بر مامون فائق آمد و او را در ميدان نبرد سياسي كه خود به وجود آورده بود به طور كامل شكست داد و نه تنها تشيع ضعيف يا ريشهكن نشد بلكه حتي سال دويست و يك هجري يعني سال ولايتعهدي آن حضرت، يكي از پربركتترين سالهاي تاريخ تشيع شد و نفس تازهاي در مبارزات علويان دميده شد و اين همه به بركت تدبير الهي امام هشتمعليه السلام و شيوه حكيمانهاي بود كه آن امام معصوم در اين آزمايش بزرگ از خويشتن نشان داد.» (27)
همچنين تدبيرهاي موفق و انديشههاي روشن آن حضرت در قضاياي ديگري نيز به چشم ميخورد. مثلا تيزبيني و هوشياري سياسي آن حضرت در نماز عيد به وضوح روشن است. با اينكه طراح اين مراسم خود مامون بود و حضرت با پيشنهاد وي به مصلي ميرفت اما حركت هوشمندانه و روشنگر امام رضاعليه السلام به گونهاي بود كه مامون دستور جلوگيري از اقامه نماز را صادر كرد.


از آن حضرت در مورد تغذيه مناسب و سلامت افراد سخنان ارزندهاي به ما رسيده است كه به مواردي اشاره ميكنيم: محمد بن سنان نقل كرده است كه امام رضاعليه السلام فرمود: «همسران باردارتان را كندر دهيد، اگر فرزند آنها پسر باشد، پاكيزه قلب و دانشمند و شجاع خواهد شد و اگر دختر باشد، خوش اخلاق و زيبا ميشود و مورد توجه شوهر آيندهاش خواهد بود.» 
بديهي است كه اين نوع خوراكيها علت تامه پديد آمدن اين صفات نيستبلكه عوامل ديگري نيز در اين مورد دخالت دارند.
در سيره تربيتي امام رضاعليه السلام علاوه بر تاكيد بر ساير ابعاد معنوي انسان، به رعايتبهداشت و تغذيه سالم و نيز ساير عوامل غير مادي مؤثر در سلامتي مانند صدقه و عقيقه توجه خاصي شده است.
آن حضرت، در بخشي از مطالبي كه براي مامون نوشته است ميفرمايد: «والعقيقة عن المولود للذكر و الانثي واجبة و كذلك تسميته و حلق راسه يوم السابع و يتصدق بوزن الشعر ذهبا او فضة و الختان سنة واجبة للرجال; عقيقه براي پسر و دختر، نامگذاري، تراشيدن موهاي سر نوزاد در روز هفتم و معادل وزن موها طلا و يا نقره صدقه دادن لازم است و ختنه پسر بچهها واجب است.»
آن حضرت در سخن ديگري به نقل از پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله فرمود: «فرزندانتان را در روز هفتم ختنه كنيد، زيرا ختنه باعث پاكي بيشتر و رشد سريعتر آنان ميشود.» 
تغذيه سالم و مقوي را امام رضاعليه السلام در مورد فرزندش نيز عملا مراعات ميكرد. يحيي صنعاني ميگويد: در منا به محضر امام رضاعليه السلام وارد شدم، ديدم كه جوادعليه السلام در دامان حضرت نشسته و حضرت به او موز ميدهد.


شيخ صدوقرحمه الله به نقل از ابوالصلت هروي مينويسد: امام رضاعليه السلام با هر گروه و مليتي از مردم با زبان مادري او سخن ميگفت. به خدا سوگند او از خود آنها به زبان محليشان داناتر بود و از خودشان فصيحتر صحبت ميكرد. روزي به او گفتم: «يابن رسول الله اني لاعجب من معرفتك بهذه اللغات علي اختلافها، فقال: يا اباالصلت انا حجة الله علي خلقه; و ما كان الله ليتخذ حجة علي قوم و هو لا يعرف لغاتهم او ما بلغك قول اميرالمؤمنينعليه السلام; اوتينا فصل الخطاب فهل فصل الخطاب الا معرفة اللغات; اي پسر رسول خدا، من از آشنايي شما به اين همه زبانهاي مختلف در شگفتم! [چطور ممكن استيك انسان به اين همه زبانهاي رايج و ملتهاي مختلف آشنايي كامل داشته باشد؟!] آن حضرت در پاسخ فرمود: اي اباصلت! من حجتخداوند بر تمامي مردم روي زمين هستم، و پروردگار متعال حجت و خليفه خويش بر قومي نميگرداند كسي را كه زبان و گويش آنها را بلد نباشد، آيا سخن اميرمؤمنانعليه السلام را نشنيدهاي كه فرمود: به ما فصل الخطاب عطا شده است و آيا فصل الخطاب غير از آشنايي به لغات و زبانهاي گوناگون، چيزي ديگر است؟!


حضرت رضاعليه السلام هنگامي كه در يكي از مناظرات خويش در مجلس مامون، جايگاه والاي عترت پيامبرصلي الله عليه وآله را با استدلال به آيات قرآن تشريح ميكرد; در ضمن شمارش آياتي كه در مورد فضيلت اهل بيتعليهم السلام است، چنين فرمود: «اما هفتمين آيه اين است: «ان الله و ملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليما»; (11) «خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود ميفرستند، اي كساني كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و سلام گوييد و كاملا تسليم فرمان او باشيد.»
مسلمانان گفتند: يا رسول الله! ما معني تسليم را فهميديم كه بايد تسليم فرمان شما باشيم، اما چگونه صلوات بگوئيم. فرمود: بگوئيد: «اللهم صل علي محمد و آل محمد كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد.»
سپس امام رضاعليه السلام خطاب به حاضرين مجلس فرمود: آيا در اين سخن خلافي هست؟ گفتند: نه. در اين هنگام مامون گفت: اين سخن اجماعي است و هيچ اختلافي در ميان امت اسلام نيست. آيا در مورد آل و فضيلت آل محمد، سخني واضحتر و صريحتر ميتوانيد از قرآن بيان كنيد؟ حضرت رضاعليه السلام فرمود: بلي، شما به من بگوييد، آيه شريفه «يس، والقرآن الحكيم، انك لمن المرسلين علي صراط مستقيم»; (12) «يس! سوگند به قرآن حكيم كه تو قطعا از رسولان خداوند هستي و بر راهي مستقيم قرار داري.» مقصود از «يس» چيست؟
دانشمندان مجلس گفتند: «معني يس، محمدصلي الله عليه وآله است و كسي در آن شكي ندارد.» امام هشتمعليه السلام فرمود: «در اين آيه خداوند متعال بر محمد و آل محمد فضيلتي عطا كرده است و كسي را ياراي درك حقيقت آن نيست مگر از راه تعقل و انديشه، براي اينكه خداوند متعال در كتاب مقدس خويش، به غير از انبياءعليهم السلام بر هيچ كس سلام و درود نفرستاده و و «سلام علي موسي و هارون» (15) و در هيچ جاي قرآن نفرمود: سلام علي آل نوح و سلام علي آل ابراهيم و سلام علي آل موسي و هارون. فقط فرمود: «سلام علي آل يس» (16) يعني آل محمد صلوات الله عليهم.» مامون بعد از شنيدن اين بيان عالي و استدلال قرآني، خطاب به حاضرين مجلس گفت: «اكنون فهميدم كه شرح اين آيات و بيان آنها در نزد معدن نبوت و اهلبيت پيامبرصلي الله عليه وآله ميباشد.» (17)
حضرت رضاعليه السلام در همان مجلس، در شمار آياتي كه براي فضيلت و برتري اهلبيتعليهم السلام نقل ميكرد آيه «فسئلوا اهل الذكر ان كنتم لاتعلمون»; (18) «اگر نميدانيد از آگاهان بپرسيد.» را تلاوت كرده و فرمود: «ما اهل ذكر هستيم، اگر نميدانيد از ما خانواده بپرسيد.» دانشمنداني كه در مجلس حضور داشتند گفتند: «مقصود خداوند در اين آيه از اهل ذكر يهود و نصاري هستند. » امام هشتم فرمود: «سبحان الله! اگر ما پرسيديم، و آنها هم به دين خودشان دعوت كردند و گفتند: دين ما بهتر از دين اسلام است، آيا چنين كاري بر ما جايز است؟» مامون پرسيد: «يا اباالحسن! ممكن است اين سخن را بشكافيد و شرح دهيد، تا خلاف ادعاي اينها ثابتشود؟» حضرت رضاعليه السلام فرمود: «بلي، ذكر، رسول الله است و ما (اهلبيت) اهل آن حضرت هستيم و اين نكته در كتاب خدا بيان شده است.
آن جا كه در سوره طلاق ميفرمايد: «فاتقوا الله يا اولي الالباب الذين امنوا قد انزل الله اليكم ذكرا رسولا يتلوا عليكم آيات الله مبينات»; (19) «از مخالفت فرمان خداوند بپرهيزيد، اي خردمنداني كه ايمان آوردهايد! زيرا خداوند ذكر را بر شما فرستاده، رسولي كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت ميكند.» پس ذكر، رسول الله است و ما هم اهل ذكر هستيم.»


كليم بن عمران ميگويد: به امام رضاعليه السلام گفتم: از خداوند بخواه برايت فرزندي عطا كند. حضرت فرمود: «من صاحب فرزندي خواهم شد و او وارث و يادگار من خواهد بود.» بعد از مدتي امام جوادعليه السلام به دنيا آمد، حضرت رضاعليه السلام به اصحابش فرمود: «فرزندي به دنيا آمد كه شبيه موسي بن عمران شكافنده درياست و مانند عيسي بن مريم مادرش پاك و مطهر است.» 
همچنين صفوان بن يحيي نقل ميكند: روزي نزد امام هشتمعليه السلام نشسته بودم كه حسين بن خالد صيرفي وارد شد. وي به قصد مشورت و نظرخواهي به امام رضاعليه السلام گفت: ميخواهم سفري به منطقه عريض داشته باشم. حضرت فرمود: «آن جايي را كه به عافيت و امنيت و سلامتي دسترسي داري ترك نكن.» (يعني به سفر نرو كه احتمال خطر هست.) او از گفتار امامعليه السلام قانع نشد و به قصد سفر به عريض به راه افتاد، اتفاقا در راه با دزدان و راهزنان مواجه شده و تمام اموال و داراييهايش به سرقت رفت و راستي گفتار حضرت بر او روشن گرديد. 


مرحوم شيخ صدوق ميگويد: مامون در هر جا كه احتمال ميداد دانشمندي باشد و توانايي مناظره و مباحثه با امام رضاعليه السلام را داشته باشد به مجلس خويش دعوت كرده و او را با امام هشتمعليه السلام وارد بحث مينمود. او در اين زمينه تلاشهاي فراواني به عمل آورد كه انديشمندان و نظريهپردازان فرقهها و گروههاي مختلف اسلامي و غير اسلامي در مباحثه علمي بر حضرت رضاعليه السلام پيروز شوند و اين به جهتحسد و كينه باطني وي نسبتبه آن حضرت بود. اما امام رضاعليه السلام در تمام آن جلسات و مناظرههاي سنگين و پيچيده علمي بر تمام دانشمندان عصر غلبه كرد. آن حضرت با كسي به بحث و مناظره نپرداخت مگر اينكه در پايان، طرف مقابل به فضيلت و برتري و دانش سرشار امام هشتمعليه السلام اعتراف نمود و در برابر استدلالهاي قوي و محكم او سر تعظيم فرود آورد. 
شيخ طبرسي از هروي نقل كرده است كه هيچ كس را دانشمندتر از علي بن موسي الرضاعليه السلام نديدم و هيچ دانشمندي نيز او را نديد مگر اين كه همانند من به فضل و دانش او شهادت داد. 
خود امام رضاعليه السلام در مورد دانش بيكران حضرتش و برتري بر انديشمندان و متفكرين علوم مختلف ميفرمايد: «زماني من در روضه (مسجدالنبيصلي الله عليه وآله) مينشستم و در آن دوران دانشمندان زيادي در مدينه بودند، هرگاه يكي از آنها در پاسخ پرسشي عاجز ميگشت و ديگران هم نميتوانستند از عهده برآيند، همگي به من اشاره ميكردند و مسائل مشكل را پيش من ميفرستادند و من پاسخ همه آنها را ميدادم.» 
آن حضرت در گفتار ديگري ميفرمايد: «آن گاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجيل با انجيلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صابئين با زبان عبري خودشان و بر هربذان با زبان فارسيشان و بر روميان با منطق خودشان و بر اصحاب مقالات و انديشههاي مختلف به طريقه خودشان استدلال كنم و آن گاه كه هر دستهاي را محكوم نمودم و دليلشان را باطل ساختم و آنان از عقيده و پندارهاي خويش دست كشيده و بر گفتار من گرويدند، مامون در خواهد يافت كه مسندي كه بر آن تكيه زده حق او نيست و در آن هنگام از كرده خود پشيمان خواهد شد.» سپس فرمود: «و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.» 
نمونههاي دانش و انديشه امام هشتم عليه السلام
سخن گفتن از علوم و انديشههاي بيكران امامان معصوم; آن يكهتازان ميدان علم و عمل كار آساني نيست. ما در اين نوشتار به مناسبت ولادت هشتمين كوكب فروزان امامت و در حد مجال به نمونههايي از دانش سرشار و انديشههاي تابناك آن گوهر نبوي ميپردازيم.


امروزه در علوم روانشناسي و تربيتي نظريه شرطي سازي جايگاه ويژهاي يافته است. نظريهپردازان اين علوم اعتقاد دارند كه شرطيسازي يكي از روشهاي موثر در ايجاد زمينههاي رشد و تربيت افراد در وصول به اهداف عالي تربيتي است. براي توفيق بيشتر در ايجاد عادات و سجاياي پسنديده در كودكان و نوجوانان ميتوان از اين شيوه كارآمد بهره گرفت. به عنوان مثال ربط دادن خوشيها و شادكاميهاي زندگي با اهداف مطلوب و مورد نظر مربيان ميتواند متربيان را به طور غير مستقيم به سوي خواستههاي مورد نظر مربي سوق دهد. حضرت رضاعليه السلام در گفتاري حكيمانه به اين روش اشاره كرده و فرمود: «بروا اهاليكم و اولادكم جمعة الي جمعة; (21) جمعه به جمعه (در روزهاي جمعه) به همسر و فرزندان خويش نيكي كنيد.»
براي اين كه بتوانيم روز جمعه را در نظر اعضاي خانواده خوشايند و زيبا و دوستداشتني جلوه دهيم ميتوانيم در آن روز به آنها بيشتر توجه كرده و با تامين نيازهاي مادي و رفاهي و عاطفي آنان به اين خواسته تربيتي اسلامي به طور غير مستقيم نائل شويم.
البته نيكي كردن به خانواده هميشه خوب است، اما امام هشتمعليه السلام كه به نيكي كردن در روز جمعه تاكيد و تصريح ميكند، براي اين است كه روز جمعه يكي از اعياد مسلمين و روز شادي و نشاط است و خانواده يك فرد مسلمان بايد خاطره خوش و با نشاطي از آن روز داشته باشد و با رسيدن جمعه ناخودآگاه مسرور و شادمان گردد. مدير يك خانواده ميتواند غير مستقيم با نيكي كردن و توسعه بيشتر به رفاه خانواده در روز جمعه، اين شادي و نشاط را به كانون گرم و صميمي خانواده خويش به ارمغان آورد.

X