با رحلت رهبر بزرگ انقلاب اسلامى در پایان دهه ى اوّل انقلاب اسلامى، هر چند دشمنان انقلاب به بازماندن انقلاب و نظام از شتاب و توسعه امیدوار شدند، ولى هشیارى سران نظام و بیدارى ملت موجب شد در نخستین ساعات سرنوشت ساز، اقدام لازم براى انتخاب رهبر انقلاب انجام بگیرد و خبرگان رهبرى، حضرت آیت الله خامنه اى را به عنوان ولى فقیه و رهبر انقلاب معرفى کند.
این اقدام بزرگ نه تنها دشمنان را ناکام گذاشت و امیدهاى جدیدى را بهوجود آورد، بلکه حضور رهبرى در عرصه هاى قانونى، نظارت را فعال تر کرد. به ویژه آن که قانون اساسى جدید با افزودن مسئولیت ها و اختیارات رهبرى، چنین تحولى را ایجاب و فعال ترشدن نقش موثر رهبرى را مى طلبید.
دهه ى دوم در حالى آغاز شد که رحلت جان سوز امام(قدس سره)، پیوند مسئولان و مردم را با انقلاب و نظام مستحکم تر و انگیزه ى پاس دارى از دو میراث ماندگار امام(قدس سره) را افزایش داده بود.
همین مراقبت ها و هشیارى ها توانست حرکت رو به توسعه ى نظام را شتاب بیش تر بخشد و نه تنها حضور مردم در صحنه هم چون گذشته ادامه یابد، بلکه شفاف تر و گسترده تر شود.
اگر دوره ى اوّل ـ دهه ى امام ـ را دهه ى «تجربه» بنامیم، باید دوره ى دوم را، دهه ى «شکوفایى و سازندگى» نام گذارى کنیم.
کشور در این دهه با شتاب روزافزون به مرحله ى بالندگى، توسعه و پیشرفت گام نهاد در حقیقت، در این دهه آثار و برکات انقلاب اسلامى یکى پس از دیگرى شکوفا و به نتایج نسبى رسید.
این دوره نیز تلخى ها و شیرینى هاى خود را داشت. فشارهاى سیاسى و اقتصادى از یک سو و تهاجم فرهنگى از سوى دیگر که با تک قطبى شدن جهان و نظم نوین، تشدید شد، هر یک موانعى را بر سر راه نظام ایجاد مى کرد، امّا انبوه موانع هرگز نتوانست انقلاب و نظام را متوقف کند.
یکى از مشخصه هاى دهه ى دوم، بروز و تشدید چالش ها و نقد و نظرهاى گوناگون پیرامون مسائل اساسى انقلاب و نظام اسلامى بود. در این میان، برخى با منطق و بعضى با گرایش هاى غیر اصولى و حربه هاى تبلیغاتى در این چالش ها حضور یافتند و نقش آفرینى کردند.
به نظر مى رسد پدیده ى نقد و نظر و روى کرد به چالش هاى اصولى در دهه ى دوم، پس از گذر از یک دهه ى تجربه، اجتناب ناپذیر بود، لکن برخى این پدیده ى علمى و اجتماعى را با سناریو نویسى، اشتباه گرفتند و یک دهه فرصت ارزشمند را از ملت فرهیخته ى ایران سلب کردند.
در این دوره، رویکرد نظام، حرکت به سوى فرهنگ سازى و اقتصاد شکوفا بود، لکن به یک باره توسعه ى سیاسى که خواست اکثریت نسل جوان ـ نسلى که از دوران پهلوى و شرایط پیروزى انقلاب آگاهى نداشته ـ بود، شرایط جدیدى را در عرصه ى سیاسى کشور رقم زد و حماسه هاى نخستین انقلاب اسلامى را در دل ها و صحنه هاى انتخابات زنده کرد.
شرایط سیاسى ـ اجتماعى نیمه ى دوم از دهه ى دوم انقلاب اسلامى، مطبوعات و احزاب را فعال و شکاف هاى جناحى را تشدید کرد. این روند در هر نوع توسعه ى سیاسى که حضور قشرهاى جدید را به صحنه ى سیاسى بطلبد، اجتناب ناپذیر است.
هر چند بسیارى از رویارویى هاى جناحى براى انقلاب و نظام اسلامى، توان فرسا بوده است، لکن در شرایط انقلاب، عرصه هاى پربرکتى نیز وجود داشته که سرانجام امور به ظاهر ناخوش آیند را به نفع انقلاب به پایان برده است. در این راستا نمى توان رهنمودهاى تحول آفرین مقام معظم رهبرى را در پیچ و خم تندبادهاى سیاسى کشور نادیده گرفت.
عمل کرد دولت هاى دهه ى دوم انقلاب در این دوره، همواره امیدوارکننده بوده و نسل جوان را نسبت به انقلاب مؤمن تر و به آینده امیدوارتر ساخته است.
همه ى مشخصه هاى دوره اوّل را در این دوره، مى توان به روشنى دید و در یک کلام، نظام از چارچوب زمان امام(قدس سره) پا فراتر ننهاد و با آزاد شدن از بسیارى از بندهاى جنگ، رو به توسعه نهاد.
با شروع دهه ى سوم که ریشه در اعماق دهه ى دوم داشت، حال و هواى اعتدال گونه اى بر کشور حاکم و تجربه ها بیش تر شد، امّا غائله ها و چالش هایى که فروکش کرده بود به صورت هیاهوى مطبوعاتى رخ نمود و نسل نو را، به جاى پیوستن به خیل تجربه آموختگان انقلاب اسلامى، دچار اضطراب ساخت.
ناگهان در جهان حادثه اى رخ داد و استکبار به بهانه ى مبارزه با تروریسم، تهدیدهاى پنهانى خود را آشکار کرد و در جنگ طلبى چنان روشى را در پیش گرفت که جز کشورهاى هم سو و وابسته ى به امریکا، همه ى ملت ها را در وحشت فرو برد.
صرف نظر از علت هاى این پدیده ى شگفت انگیز و جنون آمیز که از ترور براى مبارزه با تروریسم یارى گرفت، اصولا بازتاب آن نه تنها در جهان اسلام به هم گرایى بیش تر انجامید، بلکه بر وفاق ملى و هم بستگى عمیق جناح هاى سیاسى در کشور ما نیز افزود، به طورى که همدلى موجود در این برهه از تاریخ انقلاب اسلامى، یادآور روزها و ماه هاى اوّلیه ى پیروزى انقلاب اسلامى بود
منبع:کتاب انقلاب اسلامى ایران (علل، مسائل و نظام سیاسى).