خطابه حضرت در ميان جمعيت بدين گونه ايراد گرديد:
« حمد و ستايش مخصوص خداوند است و از او ياري ميخواهيم و به او ايمان داريم و از شرور نفسهايمان و زشتيهاي كردارمان، به او پناه ميبريم؛ خداوندي كه هدايتگري وجود ندارد براي كساني كه گمراهشان نمايد و گمراه كنندهاي وجود ندارد براي اشخاصي كه او هدايتشان نمايد و شهادت ميدهم كه جز خدا، معبودي نيست و محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) بنده و فرستاده اوست و اما بعد؛ اي مردم، خداوند لطيف و خبير (داراي لطف فراوان و بسيار آگاه) مرا خبر داد كه من به زودي (به سوي او) فرا خوانده ميشوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود.(44) من مسئول هستم و شما نيز مسئوليد. پس (درباره دعوت و مسئوليت من) چه ميگوييد؟ »
حاضران در پاسخ گفتند: « شهادت ميدهيم كه دعوت خويش را ابلاغ نمودي و نصيحت كردي و كوشش نمودي، پس خداوند شما را جزاي خير دهد.»(45)
سپس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: « آيا شهادت نميدهيد كه معبودي جز خدا نيست و محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) بنده و فرستاده اوست؟ و (آيا شهادت نميدهيد كه) بهشت و دوزخ خداوند، حق است و مرگ، حق است و قيامت ميآيد و در آن شكي نيست و خداوند كساني را كه در قبرها هستند مبعوث ميگرداند؟»
حاضران گفتند: « بله اي رسول خدا، شهادت ميدهيم.»
سپس در ادامه، رسول اكرم خداوند را بر اين امر شاهد گرفتند و از مردم پرسيدند: « آيا (كلام مرا) ميشنويد؟»
حاضرين گفتند: « بله يا رسولالله.»(46)
پس حضرت فرمودند: « من پيش از شما در كنار حوض (كوثر) حاضر ميگردم و شما در كنار آن بر من وارد ميگرديد و عرض آن به اندازه فاصله مابين بُصري (شهري در حوالي شام) و صَنعا (شهري در يمن) ميباشد. در آن قدحهايي به تعداد ستارگان، از جنس نقره است؛ پس بنگريد كه پس از من چگونه درباره ثقلين (دو شئ گرانبها) رفتار مينماييد.»
در اين هنگام فردي ندا داد كه « ثقلين چه هستند اي رسول خدا؟»
رسول اكرم فرمودند: « ثقل اكبر كتاب خداست. جانبي از آن بهدست خداوند و جانب ديگر آن در دستان شماست. پس به آن متمسك شويد. (آنرا گرفته و از هدايت آن بهره بريد.) كه اگر به آن تمسك جوييد، گمراه نميشويد و ثقل ديگر و كوچكتر، عترت من هستند. خداوند لطيف خبير مرا خبر داد كه اين دو ثقل تا هنگامي كه در كنار حوض بر من وارد شوند، از يكديگر جدا نميگردند(47) و من اين را از پروردگارم مسئلت نمودهام. پس، از اين دو پيشي نگيريد كه هلاك ميگرديد و از اين دو، باز نمانيد كه هلاك ميشويد.(48)»
سپس رسول خدا، دست امام علي را بلند نمود تا همه مردم، ايشان را در كنار رسول خدا مشاهده نمودند.(49) در اين هنگام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از حاضرين پرسيدند: « اي مردم، آيا من از خود شما، بر شما اولي و مقدمتر نيستم؟»(50)(51)
مردم پاسخ دادند: « بله، اي رسول خدا.»(52)
حضرت در ادامه فرمودند: «خداوند ولي من است و من ولي مؤمنين هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولي و مقدم ميباشم.»(53)
آنگاه فرمودند: « پس هر كس كه من مولاي او هستم، علي مولاي اوست.»(54)، رسول خدا 3(صلي الله عليه و آله و سلم) بار اين جمله را تكرار نمودند(55) و فرمودند: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستي كن، هر كسي كه علي را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر كسي كه او را دشمن ميدارد(56) و ياري نما هر كسي كه او را ياري مينمايد و به حال خود رها كن، هر كس كه او را وا ميگذارد.(57)»
سپس خطاب به مردم فرمودند: «اي مردم، حاضرين به غايبين (اين پيام را) برسانند.»(58)
هنوز جمعيت متفرق نگشته بودند كه بار ديگر جبرائيل نازل شد و از جانب خداوند، آيه: « أليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام ديناً»(59) را بر پيامبر فرو فرستاد. هنگامي كه اين آيه نازل گرديد، نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «اللهاكبر بر كامل شدن دين و تمام گشتن نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت علي پس از من.»(60)
در اين موقع، مردم به امير مؤمنان، امام علي(عليه السلام) تهنيت گفتند. از جمله كساني كه پيشاپيش ساير صحابه، به امام علي تهنيت گفتند، ابوبكر و عمر بودند. عمر پيوسته خطاب به امير مؤمنان ميگفت: « بر تو گوارا باد اي پسر ابيطالب، تو مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ايمان گشتي.»(61)
در اين هنگام، حسّان بن ثابت كه از شعراي زبردست بود از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اجازه خواست تا آنچه را كه در اين موقف درباره امام علي (عليه السلام) از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده است، در ضمن ابياتي بسرايد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «به بركت الهي، بگو.» حسّان، خطاب به بزرگان قريش گفت: « اي بزرگان قريش، سخن مرا به گواهي و امضاي پيامبر گوش كنيد.» و اين چنين سرود:
«در روز غدير پيامبرشان با بانگ بلند ندايشان در داد، غديري كه در سرزمين خم قرار داشت و اي كاش مردم جهان بودند و رسول خدا را در حال ندا ميديدند كه ميفرمود: آيا من سرپرست و ولي شما نيستم؟
مردم در پاسخ او بدون هيچ پرده پوشي گفتند: معبود تو، مولاي ما و تو ولي ما هستي؛ و تو اي خواننده شعر، اگر در آنجا بودي، حتي يك نفر هم مخالف نمييافتي.
در اين هنگام رو به عليبنابيطالب كرد و فرمود: يا علي، برخيز كه من تو را براي امامت و هدايت خلق بعد از خود (و از جانب خداوند) شايسته ديدم.»(62)(63)
آنچه ذكر شد، خلاصه جريان غدير بود و همانگونه كه در پاورقيها، با تفصيل ذكر گرديد، علماي بزرگ اهل تسنن و تشيع، آنرا نقل نمودهاند. به ياري و توفيق الهي در ادامه و در مقالهاي مجزا، به بررسي مفاد حديث غدير و دقت هرچه بيشتر در آن خواهيم پرداخت.